خودم دیدم هر وقت میرم سمت گوشیش گوشیشو خاموش میکنه ۶ ماه گوشیش رمز داره
یبار دیدم از ج نده قیمت پرسیده بود
خیلی اخلاقش بده به همچیم بد نگاه میکنه شاید طرز نگاه کردمش اینجوری
اولای نامزدی یماه اول انقد منو وابسته خودش کردا
میگفتم بهتر شوهرم وجود نداره تو دنیا
خستم دیگ قهر کردم رفتم نمیدونم اونایی ک طلاق گرفتن میدونن خیلی سخت
اینکه از خونه زندگی خودت دوباره بری یجوری دیگ نگاهت کنن
زندگیت نابود مییشه
قهر کردم رفتم بددون اینکه به برگشت فکر کنم یبار باباش تنها اومد نرفتم گفتم با شوهرم میخوام زندگی کنم بیاد سنگامونو وابکنیم
پدر شوهرم قهر کرد
شوهرم بارذدوم امد دنبالم پشیمون بود ولی دوباره برگشتم همش ایراد میگیره
شاید چند سال دیگ بهتر شه خیلی دلش بچه میخواد قانش کردم ک سن من کمه هنوز بزار یکم طعم زندگی بچشم ببینم چجوری چ شکلی
یکم به خودم بیام هنوز مسئولیت بچه داری ندارم به اون بچه ظلم میشه از بچگی من