دیروز شوهرم رفته بود خونه ی مادرش که روستا هستن
روستا با شهر ۳۰دقیقه فاصله داره
و شوهرم تو هفته چند دفعه میره اونجا😥
و گفت از اونجا رفته یه جای دیگه منم گفتم چطور خودت تنها میری جای ولی من بهت میگم منو نمیبری 😒
منو میزاری خونه ی مادرت خودت میری گردش🤕
بعد یه نگاهم کرد چیزی نگفت
و چندتا عکسو فیلم نشونم داد که واقعا جای خوبی بود
منم گفتم چطور شد رفتی اینجا🤔
گفت مادرم گفته دلم تنگه منو ببر بیرون
منم رفتم اونجا😏
منم گفتم چطور من میگم دلم تنگه میگی بیا بریم روستا خونه ی مادرم منو جای دیگهنمیبری😔
گفت من فقط خونه ی مادرمو بلدم و جای دیگهای بلد نیستم😔
بعد گفت یعنی تو اینقد ناراحتی که مادرمو
بردم بیرون گفتم بحث مادرت نیست بحث
اینه من یه ماه بیرون نرفتم و اصلا برات
مهم نیست🤧😔
گفت خب میتونستی بیای گفتم اگه می اومدم فقط منو میزاشتی خونه ی مادرت
و خودت میرفتی اصلا برات مهم نیست😒
بعد قهر کردیم😔