من از دیشب نخابیدم صبح شوهرم پیام صبح بخیر فرستاد و منم حوابشو دادم زنگ زد
گفت تا ۱۲ بخواب بیدارت میکنم قرار بود راجب طلاق صحبت کنیم دلیلشم فقط و فقط اینع که شوهرم و خانوادش تمام داراییشونو ریختن تو ارز دیجیتال و صفر شد و الان فقط یه خونه سه واحدی دارن که دو تا داداشاش و جاریام میشینن یکیشون جدا شد و رفت و شوهرمم خونه پدرشه تو همون ساختمون واقعا زیر صفره من خودمم شاغلم ولی تو این اوضاع نمیتونیم خونه بخریم
اخر صحبتش گفت منتظر ماشینم برم سر کار (عذاب وجدان گرفتم چون ماشین من دستش بود با اون میرفت ولی چون اصرار میکرد بفروشیم بزاریم تو ارز بازم من ازش گرفتم)
بعد گفت قربون اون صدات بشم من اخه
رسما هرچیییییی از دیشب اماده کرده بودم امروز بگم یادم رفت