2777
2789

بعدش  هر کاری میکردم بره نمی‌رفت، ، یا میرفت چند روز گم میشد و بعد چند روز زنگ میزد دارم میام شام درست کن،، ای خدا خودمون نان و گوجه می‌خوردیم با بچه هام یا نان و سیب زمینی آب‌پز


بعد میرفتم زنگ میزدم کسی برام ۱۰ هزار بیاره ران مرغ ۵ تومان بود میخریدم درد بخوره ان‌شاءالله به فرق شکافته ی علی ع سرطان بجون بیفته امشب ما بی کسیم


هر کاری میکردم نمی‌رفت تا این که یکشب بچه هامو برد خونه ننش ،، بچم ۱۳ شب خواب بوده ۴ سالش بود تو خواب پرتش کرده بود از پله ها پایین،،


بعد ۲ شب اومد دیدم بچم نه تکون میخوره نه حرف میزنه



ای الله میشنوی؟؟

لطفا برای امنیت و سلامتی خودم و فرزندانم ۳ تا آیه الکرسی بخونید،، سپاس،، کودکان زیر ۲۰ سال ریپ نزنید ممنون که می‌فهمید...

بعدش یک دفعه دخترم که ۶ سالش بود گفت داداش خواب بود بابا با عمو و ننه دعواش شد خواست بیاد بریم که داداشو صدا کرد چون کودک ۴ ساله خوابش سنگینه نشنیده از پله ها پرتش کرده پایین،،



بچه ها دارم تند تند مینویسم ،، از اینجا به بعد معجزه اتفاق افتاد برامون   


لطفا برای سرطان گرفتنش یا فلج شدن دستاش که دیگه بچه هامو نزنه صلوات بفرستین پشت سر هم

لطفا برای امنیت و سلامتی خودم و فرزندانم ۳ تا آیه الکرسی بخونید،، سپاس،، کودکان زیر ۲۰ سال ریپ نزنید ممنون که می‌فهمید...

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

اون شب ،،شبِ تولد حضرت ابوالفضل ع بود من نیت کردم از فردا چله برمیدارم،،  ای علی ع اگر مردی جان پسرهای تشنه لبت جان اون حسن ع تشنه لب که از حسین ع تشنه تر جان داد نجاتم بده،،


و هر روز نماز خودنمدم و زیارت عاشورا با صد لعن و سلام و کار کردن تو انباری و آراشگاه و داروخانه های مردم و نگهداری بچه ۴ ساله و ۶ سالمو شب ها هم وعده کتک ،، حتی نیمه شعبان قرص آماده کردم خودکشی کنم و تصمیمم جدی بود و بچه ها من خیلی مذهبی و هیئتی بودمو هستم و خیلیا رو از خود کشی نجات دادم،، خودم تعجب میکردم که چطور انقدر مصمم هستم،، بیرون جشن نیمه شعبان آماده میشد دوتا قرص اول رو که خوردم همسایه بسیار مومن ما زنگو زد و گفت چ خبر شنیدم حالت بده در حالیکه من اصلا اونو فقط سلام میدادم تو کوچه و من تو خونم بودم

لطفا برای امنیت و سلامتی خودم و فرزندانم ۳ تا آیه الکرسی بخونید،، سپاس،، کودکان زیر ۲۰ سال ریپ نزنید ممنون که می‌فهمید...

خلاصه منصرف شدم،، گفتم چله مو تمام کنم اگر چیزی نشد ،، خودکشی کنم،، ماه رمضان شروع شد و من افطار و سحری کتک میخوردم و سفت و سخت به نماز و زیارت عاشورا و علقمه مشغول بودم اولین پنجشنبه ماه رمضان،، رفتم بچهامو بردم پارک هوا گرم شدید تشنگی غلبه کرده بود ،، جانم حسن ع جانم حسین ع زمزمه لبم که یک خانمی آمد نشئت گفت من سیدم و تولد امام حسن مولودی دارمو و دیشب خواب دیدم امام حسن ع فرمودن فردا برو پارک یک خانمی داره وسیله میفروشه و جوان و زیباست اما وسط خانم های مسن نشسته یو دختر و پسر داره من از ساعت ۳ اینجا نشستم که ببینم کی همه مشخصات باهم داره دیدم شمایی

لطفا برای امنیت و سلامتی خودم و فرزندانم ۳ تا آیه الکرسی بخونید،، سپاس،، کودکان زیر ۲۰ سال ریپ نزنید ممنون که می‌فهمید...

خلاصه گفت پرچم گفته بدم بهت و با این تور سبز و پرچم سبز از وسایلی مولودی منم گرفتم و خوشحال پرقدرت ادامه دادم چله رو 

لطفا برای امنیت و سلامتی خودم و فرزندانم ۳ تا آیه الکرسی بخونید،، سپاس،، کودکان زیر ۲۰ سال ریپ نزنید ممنون که می‌فهمید...

تولد امام حسن ع هم رسید و گذشت و چهل روز منم تمام شد و من شکسته شدم گفتم نگاه من اینهمه زحمت کشیدم روزی دوساعت با بچه هام حرف نزدم که ۱۰۰ لعن و سلام بگم آخرم این شد؟؟؟


شب نوزدهم رسید و گذشت

و شب بیست و یکم شوهرم ما رو برد صبح زود خونه مادرش که باید بریم اونجا اونها هم از من بیزار حساب کنید شوهر مفید منو راه نمیدن مارو هم با خودش میبره آشغال 

لطفا برای امنیت و سلامتی خودم و فرزندانم ۳ تا آیه الکرسی بخونید،، سپاس،، کودکان زیر ۲۰ سال ریپ نزنید ممنون که می‌فهمید...

بعدش غروب مادرش گفت برید خونتون،، هر چی زنگ زدم شوهرم نیومد افطار هم نخوردم تا ۱۱ شب  اومد بسیار مس،،ت بود و سیاه شده بود و مارو ۴ تایی سوار کرد تا محل خونمون که دوساعت با مادرش فاصله بود ما میرداماد اونا پرند حساب کنید


من بشدت خدا رو صدا میکردم آیه الکرسی میخودنم حساب کنید آدم م،ستی که سگ و عصبی هم شده و اونی که جلوشه یک زن پناهی مثل منه دیگه هیچی مرگ رو با چشمام می دیدم،، قشنگ ته خط بودم برد بیابون های بی چراغ اطراف تهران و با آجر ها میزد تو سرم 

همه جا تاریک بود یک چراغ هم نبود  وسط کتک فقط به بچهام میگفتم نیایید جلو اونم داد میزد بیایید اینجا اگر نیایید مادرتون میکشم اونا هم جیغ میزدم میخاستن بیان باز من جیغ میزدم نیایید   نزدیک ۴۰ دقیقه طول کشید،  میدونستم آدم بیشرف هرز  دروغگو که فقط میخاس اونا بیان مارو باهم بزنه میگفت باید بمیرید همه طلاها بمن برسعپه پولها بمن برسه در حالیکه همش از خونه پدرم بود

لطفا برای امنیت و سلامتی خودم و فرزندانم ۳ تا آیه الکرسی بخونید،، سپاس،، کودکان زیر ۲۰ سال ریپ نزنید ممنون که می‌فهمید...

من رو کتک می‌زد ی‌گفت طلاهاتو در بیار وقتی طلاها رو در آوردم گردنبند گوشواره‌ها و دستبند همه رو به یه جای دور انداخت و آجرها دونه دونه توی سرم خورد می‌شدند و من هم فقط می‌گفتم چشم چشم در حالی که طلاها برای خودم بود از شدت خونریزی که خون جلوی چشم رو می‌گرفت یاد حضرت ابوالفضل افتادم جلوم رو نمی‌دیدم هی دست می‌کشیدم توی چشام خون‌ها رو کنار می‌زدم و خون تمام صورتم رو گرفته بود لباسم به تنم چسبیده بود از بس که خون از پشتم می‌رفت به پایین از توی کفشم پر خون بود همه جای سر و صورتم باد کرده بود و ن همینجوری از سرم تا مچ پاهام می‌رفت و از همه بدتر این بود که خون نمی‌ذاشت جلوی چشمامو ببینم و طلاها پیدا نمی‌شد و اون هم همچنان منو کتک می‌زد که آخر سر سرمو گرفتم سمت آسمان

لطفا برای امنیت و سلامتی خودم و فرزندانم ۳ تا آیه الکرسی بخونید،، سپاس،، کودکان زیر ۲۰ سال ریپ نزنید ممنون که می‌فهمید...

سرم رو گرفتم سمت آسمان و با تمام قدرت جیغ فراوان زدم و گفتم ای شاه مردا علی ای شاه مردا علی کجایی ای شاه مردها علی علی جان جان فاطمه زهرا جان حسن و حسین جان ابوالفضل تشنه لب نجاتمون بده ما مرد نداریم ما رو از دست این نامرد بی‌شرف نجات بده یا علی بن ابیطالب ادرکنی جیغ می‌زدم و بلند می‌گفتم یا علی بن ابی طالب ادرکنی همینجوری در حال کتک خوردن جیغ می‌زدم یا علی بن ابی طالب مار رو از دست این نامرد بی‌شرف نجات بده ما بی کسیم تو مردی چرا داری می‌بینی که دسته نامرد افتادیم تو بیابون جان بچه‌های حسین که تو بیابون آواره بودن نجاتمون بده و همه جا تاریک بود و ناگهان شاید پس از ۳۰ ثانیه از توسل من من ماشین گشت ۱۱۰ آژیرکشان وارد بیابون شد و اونجا شوهرم تو از تاریکی استفاده کرد و سریع سوار موتورش شد و فرار کرد و ما موندیم

لطفا برای امنیت و سلامتی خودم و فرزندانم ۳ تا آیه الکرسی بخونید،، سپاس،، کودکان زیر ۲۰ سال ریپ نزنید ممنون که می‌فهمید...

بعد پلیس گفت ما اجازه نداریم که شما رو جایی ببریم برای شما ماشین می‌گیریم برید خونتون و ما ماشین گرفتیم اومدیم خونه و دیدیم این بی‌شرف بی‌ناموس وسط خونه نشسته تا ما رو دید شروع کرد لگد زدن به بوفه با یه لگد اون کل بوفه و تمام ظروف شکست و ساعت تقریباً ۲ نصف شب بود کل همسایه‌ها ریختن بیرون از غذا ما یک همسایه داشتیم چه سلیطه بود و پیرزن ۷۰ ساله بود و خیلی جیغ جیغو ونجا به شوهرم گفت چتونه و شوهرم تا مارو دیده بود شروع کرد توی خونه بچه‌هامو میزد اما من داخل نمی‌ومدم بعد رفت قمه رو برداشت و من این صحنه رو دیدم بدو بدو رفتم سر خیابون جلوی یک ماشین رو گرفتم ماشین اول فرار کرد ماشین دوم یک پژو بود می‌دونم پرشیا بود یا ۴۵ یک جوان بود هرجا که هست آن جوان ست به خاک می‌زنه براش طلا بشه انشالله که خیر از جوونیش ببینه من و سوار کرد و برد به حرم امامزاده صالح و چون شب قدر بود اونجا به شدت شلوغ بود

لطفا برای امنیت و سلامتی خودم و فرزندانم ۳ تا آیه الکرسی بخونید،، سپاس،، کودکان زیر ۲۰ سال ریپ نزنید ممنون که می‌فهمید...

یادش بخیر واقعا هرچیزی قدیمیش مزه داره

💞یه نصیحت برای شما خواهرای عزیزم : روزتونو با زیارت آل یاسین شروع کنید✨ ...زیارت آل یاسین هدیه کن به امام زمانت✨ شب میخوای بخوابی صوتشو بزار گوش کن قبل خواب🌱...صبحتُ شبتُ به یاد حضرت باش ...مهمترین گام که به امام زمانت✨ نزدیکتر بشی اینکه غفلت رو از ایمانت دور کنی و اولین نزدیکی سلام به یاره 🤍✨....💑مآدر سیدو سادات های آینده👨‍👩‍👧‍👦 ...دلم میخواد الان توی سرما کنار دریا باشم و آش دوغ محلی داغ بخورم 🌊..اما الان کِز کردم کنار بخاری زیر پتو دارم نارنگی میخورم😒😐😂..از پشت دیوار ترس هایم با من بخند..تنهایی در کابوسم میرقصد...تاریکی در شبهایم میخندد..از پشت شب های خاموشم با من بگو..گریه کن🌀..به عرضتون میروسنم که بنده یه کیجا شِمالیمه⛰️ (پروفایل خودم نیستم عزیزان)
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792