خستم.شوهرم انتخاب من نبود.انتخاب مامانم بود.چون‌خودش دلش همسرمذهبی مبخواست ونصیبش نشدهمین که شوهرم ودیدکه‌مذهبیه کم مونده بودخودشوبکشه ومنوبهش داد.جداازتمام مشکلات طاقت فرسای زندگیم.اینکه میگه توزندگی ماتفریح فقط مسجدوهیات ومکان مذهبی ومسافرت فقط کربلا خستم کرده.من روحیاتم مال اینجورزندگیانیست
چی بگم والا
عزیزم 😢
چقدر سخت 😮💨😮💨😮💨😮💨😮💨😮💨😮💨😮💨😮💨😮💨😮💨😮💨😮💨😮💨😮💨
من مال چادرپوشیدن و مسجدرفتن و...نبودمو نیستم.
من دلم میخواست مانتوبپوشم نه چادر .دلم آرایش ومسافرت وپارتی وزندگی شادمیخواست .
همین الان هم دارم از گلرارشهدا و دعای جوشن کبیر تایپیک مینویسم .حال وهوام بااینجا سازگارنیست
خوب بهش بگو هر چند اشتباه از تو بوده که پذیرفتی همسرت رو .همون اول باید جلوی مادرت میستادی
بچه دارید.
مادرتون گفت شما چرا قبول کردین
پریشب یکی تاپیک زده بود ب شوهرش فوش داده بود ک نزاشته بره مسجد
واقعا راست میگن هرکی یه مشکل داره
من و همسرمم مذهبی هستیم. هیئت و کربلا و مشهدمون رو داریم. کوه و تفریح و مسافرت و گردش مونم داریم.
مذهبی واقعی یک طرفه نمیشه. هم مراسم معنوی رو شرکت میکنه هم تفریح و گردش میره.
شماهم همراهیش کن. نه بخاطر همسرت بلکه اول بخاطر خدا دوم بخاطر حال خودت. برو لذت ببر. و همسرت طی زمانی با سیاست و قلق خودت به راهش بیار که تفریح های دیگه هم داشته باشید.
شما چون خودت مذهبی هستی واینجورمکانهابهت ارامش میدن وقبولشون داری نمیتونی منو درک کنی خواهرگلم.
انگار خدابوسیله همسرم منومیخواد بزور بکشه تواین مسیر.ولی من نمیخوام .کاش خدا دست ازسرم برمیداشت و میذاشت منم مثل بقیه زندگی کنم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
