من تک بچه ام ۱۰سال ازدواج کردم
دیروز فهمیدم باردارم
زنگ زدم به مامانم و خالم ۳تایی تلفنی حرف میزدیم من گوشیم زنگ خورد پشت خطی جواب دادم قط که کردم برگشت به تماس قبلی
مامانم به خالم میگفت
آنقدر که از بارداری تو خوش حال شدم از این خوش حال نشدم
اصلا برام مهم نیست هیچ خوش حال نشدم که باردار بدبختی میارن واس آدم
بدم بهم گفت نه اونجوری گفتم حالا باردار ناراحت نشه
حتی ناراحت شدم من نه خواهر نه برادر حرف دل مامانمم شنیدم صبح فکر میکردم برم بندازمش
اصلا از مامانم توقع نداشتم
خیلی دلم گرفت