خانوما سلاااام انقد این اتفاق برام عجیب پر از علامت سوال بود که خاستم ب شماام بگم ...من ۲۴سالمه چند ماه عقد کردم یه جاری ک ده سال از خودم بزرگتر دارم اینم بگم ک جاریم از بعد عقد من خیلی خیلی ب خودش پوست تیپش میرسه انقد ک حتی عمل ببینیم کرد ... قبلاً حس میکردم ب من حس حسادت داره .ولی من همیشه ی احترام خاصی براش قاعل بودم خیلی خوب بودیم حتی روز تولدش تایپ زدم ک براش چی کنم سورپرایز شه حتی چند تا از دوستان گفتن اولش اینجوری . واقعا راست گفتن ب مرور روی دیگش شناختم در کمال احترام ازش فاصله گرفتم صمیمیت کم کردم. الان هفت ماه حاملس اینم بگم ک کل تعطیلات عید سفر شمال بود تا دو روز پیش ک اومدن .همسرم گفت حالا ک داداشنا اومدن خونه تنها نیست ما بریم ی وری با باباینا ...قرار بر همدان شد حتی ب اونام تعارف زدیم چون همسرم رابطه خوبی با برادرش داره.گفتم اونا ب منو تو ک تازه عقد کردیم ی تعارف نزدن ولی تو بزن عیب ندارد . قبول نکردن نیومدن . گفت ن ما خسته سفریم .ما رفتیم امروز صبح برگشتیم . و دیدیم ای دل غافل اینا بعد ناهار بار بندیل کردن دارن میرن همدان.اینم بگم ک از شمال اومد بود کمر درد داشت رفت دکتر گفته دیگه براش سفر ممنوع کرد . با اون وضع هفت ماهگیش امروز رفتن همدان . من فقط سکوت😅😅🤣🤣