من توخونه سقط کردم داشتم میمردم.بغل گوشم بود نیومد یه لیوان اب دستم بده الان باردارم نخواهرکوچیکمم بارداره .پیغام داده به خواهربزرگم به من بگه که ازمن توقع نداشته باشه ها.بعد برای خواهرم خریدمیکنه میپزه براش سه طبقه پله شو بادست مبشوره.جالبه بدونین که اون خواهرم حسابی دست مزدشو داده اینقدرمامانمو میزد که کبود میشد