2777
2789
عنوان

یکی زنش خونه نباشه عید دیدنی میرن خونه‌ش؟

| مشاهده متن کامل بحث + 335 بازدید | 25 پست
زشت اینه که بگه خانومم خونه نیست  خب نباشی شاید برادرش یا دوستش مردونه بخوان بیان  عجبا

نه اونجوری نیستن دوستاش  

با برادرش کاری ندارم که  اتفاقا برادرش اومده بود وسیله گزاشته بودم براشون که بخورن  منظورم اون عده ای که ۵ روز عیدو نیومدن عیددیدنی

عجبا  چه حرفا درمیارین از خودتون

در ضمن قائم نکردم به خودش گفتم داخل کدوم کابینت گزاشتم وسایل ها رو

 
اشتباه کردی جمع کردی شما نیستی همسرت ک آدمه شاید یهو کسی اومد

عزیز از رو میز جمع کردم  گزاشتم داخل کابینت به همسرمم گفتم اگه کسی اومد پذیرایی کن

اشتباه شما میکنی که قضاوت میکنی دوست عزیز🙂

 

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

من خودم نمیرم ولی شاید یکی بیاد چرا جمع کردی حالا

گفتم دستاشونو میمالن به همه شیرینی و آجیلا  آخه اونجوری ان اقوام شوهرم  کلا همه چیو برمیدارن یکمشو میخورن بعد میزارن سر جاش  قندو با دندون میشکونن بعد میندازن تو قندون  چیزی به نام دست شستن هم تو فرهنگشون ندارن  خدا شاهده با چشم دیدم سوسک رو با دست میکشن😑

کلا به تمیزی اعتقادی ندارن  منم انقدددد حساااااسم که نگو

 
دیگه پیش میاد شاید خیلی باب نباشه ولی ممکنه اتفاق بیفته حالا شما همسرت خونه نباشه دیگه کسی خونتون ...

ببخشید شما همسرتون پذیرایی میکنن و ظرف میشورن و غذا میپزن؟؟ همسرت مهمونداری میکنه  شما میشینی؟؟؟؟؟

فکر کنم یه سری آداب و عرف رو نمیدونید  همه چی به عهده خانوم خونه ست

حتی خواستگار هم بیاد اول با مادر حرف میزنن پدر که خونه نمیشه


در ضمن همسر سرکار میشه  حالا از سرکار هم بیاد خسته و کوفته استراحت میکنه حوصله مهمون نداره


 
عزیز مهمون اومدنی شما پذیرایی میکنی یا همسرت؟ دوست نداری پذیرایی به نحو احسنت انجام بشه؟؟ مردا مگه ...

من پذیرایی میکنم ولی وقتی نباشم مهمون بیاد زشته جیزی نباشه مخصوصا اینکه الان عیده و زشته بیان هیچی نباشه ،درسته که نباید بیان ولی اومدن دیگه نمیشه کاریش کرد

صد بار تعلیق شدی باز آی
ما رفتیم اصفهان خونه ی خاله ی همسرم  پسر خالش زنش نیود یا شب مارو شام دعوت کرد بعدش رفتیم خونش ...

عزیزم امضات خیلی قشنگ بود، نشنیده بودم 💙

و گلم راستش من جای خانمه بودم خیلی ناراحت میشدم، کاش دیگه واسه شب نشینی نمیرفتین خونش، چه برسه موندن 

عزیزم امضات خیلی قشنگ بود، نشنیده بودم 💙 و گلم راستش من جای خانمه بودم خیلی ناراحت میشدم، کاش دیگه ...

والا ما که مسافر بودیم و خود پسرخالش مهمون کرد و بعدش خودش گفت بیاید خونمون و مادر پسره که میشد خاله ی شوهرم هم گفت بمونید چون ازینجا صبح بریم فلان جا که نزدیکه 

شاید مثل استارتر ناراحت شده باشه 

ولی خودم اگه همچین شرایطی باشه باتوجه به شناخت شوهرم خورده نمی‌گیرم چرا چون شاید صلاح دونسته و یا تو رو دروایسی مونده 

ولی این‌که سعی کنیم طرف وقتی همسرش نیست نریم بهتره

روزی داریوش بزرگ دستور داد تا همه یونانیان حاضر در کاخ را به حضور او بیاورند...سپس از آنان پرسید به چه بهایی حاضرند جسد پدر خود را پس از مرگ بخورند؟ یونانیان پاسخ دادند که به هیچ قیمتی حاضر به انجام چنین کاری نیستند. داریوش سپس دستور داد هندیان موسوم به گالاتی که والدین خود را پس از مرگ میخوردند به پیشگاه بیاورند!سپس در برابر یونانیان از ایشان پرسید به چه قیمتی حاضرند جسد پدر مرده خود را روی تلی از هیزم گذاشته و بسوزانند. هندیان فریاد بلندی کشیدند و از شاه خواهش کردند که چنین سخنان کفرآمیزی را نگوید...حس میکنم که داریوش حجت را بر صاحبان هر عقیده‌ای تمام کرد. این داستان نشان میدهد که عقاید هرکس فقط از نظر خودش بی‌عیب است و اگر کسی گمان کند عقیده دیگران نادرست است حق ندارد عقیده خودش را به زور به آنها تحمیل کند.به نقل از تاریخ هرودوت؛ کتاب دوم؛ صفحه ۳۷
عزیزم امضات خیلی قشنگ بود، نشنیده بودم 💙 و گلم راستش من جای خانمه بودم خیلی ناراحت میشدم، کاش دیگه ...

خیلی ممنون بایت توجه‌ به‌ امضا 🥰💐

روزی داریوش بزرگ دستور داد تا همه یونانیان حاضر در کاخ را به حضور او بیاورند...سپس از آنان پرسید به چه بهایی حاضرند جسد پدر خود را پس از مرگ بخورند؟ یونانیان پاسخ دادند که به هیچ قیمتی حاضر به انجام چنین کاری نیستند. داریوش سپس دستور داد هندیان موسوم به گالاتی که والدین خود را پس از مرگ میخوردند به پیشگاه بیاورند!سپس در برابر یونانیان از ایشان پرسید به چه قیمتی حاضرند جسد پدر مرده خود را روی تلی از هیزم گذاشته و بسوزانند. هندیان فریاد بلندی کشیدند و از شاه خواهش کردند که چنین سخنان کفرآمیزی را نگوید...حس میکنم که داریوش حجت را بر صاحبان هر عقیده‌ای تمام کرد. این داستان نشان میدهد که عقاید هرکس فقط از نظر خودش بی‌عیب است و اگر کسی گمان کند عقیده دیگران نادرست است حق ندارد عقیده خودش را به زور به آنها تحمیل کند.به نقل از تاریخ هرودوت؛ کتاب دوم؛ صفحه ۳۷
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792