چیه شوهر خدایی
یسال و نیمه با دوس پسرمم از همه نظر ازادم مسافرت میریم اوکی ایم بیشتر وقتا پیش همیم
پنج شیش روز باهم یجا میمونیم
خدایی من سعی میکنم اصلا حساسیت نسبت به کاراش نداشته باشم که ارامش همیشه تو رابطم برقرار باشه
هی ام از اول گفته ازدواج گفتم فعلا نه فعلا پیچوندم ده دقیقه قربون صدقه میره پنج بار میره تو گوشیش کاری ام نمیکنه ولی اولویت و توجه اولش من نیستم
از همه نظر تامینم ولی اخلاقش بده منم حسااااس سر هرچی ناراحت میشم به رو خودم نمیارم ؛ جلوم میشینه عکس و فیلم دختر میبینه با صدای بلند دخترای پلنگ فالو میکنه اصلا هیچی نمیگم ازادش گذاشتم واقعا هم میدونم کاری نمیکنه
چیه صبح پاشو صبحونشو بده وایسا ناهارشو درست کن
چاییشو دم کن خونرو مرتب کن اخرم اقا بیاد بشینه تو اینستا بچرخه تو عین حمال تک و تنها کار کنی
تک و توک پا میشه ولی باید بهش دو سه بار بگی تا کمک کنه اخرم نه تشکری نه چیزی خوبه زنش نیستم
شبشم که داستان و فلان
نباشه هم پشتشو میکنه میخوابه اسگل خان
همو دوس داریم نمیتونیم از هم جدا بشیم منتها من فقط میگم رابطه عالی و خوب و بدون نقص وجود نداره
درد و دل بود
میگن تا وقتی آدم درست پیدا نشده با ادم اشتباه عشق و حال کن
این ادم اگه درست من بود هیچوقت بینمون این همه اختلاف و جنگ نبود
هرچند اخرش صلحه ولی خب ...کسی جای من نیست
چون باهم خوبیم دلیل بر خوب بودن و عالی بودن رابطه نیست و اینکه دلیل بر این باشه در اینده باهم خوشبخت بشیم و بتونیم زیر یه سقف زندگی کنیم