2777
2789

مم یه دخترم دو تا برادر دارم یکیشون متاهل یکی مجرد ما هفته ای دو سه شب خونه مامانم دعوت بودیم آنقدر جمعمون صمیمی بود که همه تعجب می‌گردن اما درست روز خاکسپاری مادرم عروسمون و برادرم با من رفتاری کردن که هنوزم باورم نمیشه

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

که همه شوکه شدن گفتن مگه برادرت و عروستون نمیدونستن تو چقدر برای مامانت عزیز و مهمی چطور باهت اینکارو کزدن حالا راجب اون دعواها و اینا هم باز باید براتون تاپیک جداگونه بزنم بعد از دعوای روز اول ازم عذرخواهی کزدن منم بخاطر مامانم فقط بخشیدم اما بعد از تقریبا چهل روز دوباره یه کاری کردن که برای همیشه گذاشتمشون کنتر و گفتم دیگه مامانمم الان میفهمه که اینا جقدر منو اذیت کردن

اینم بگم که برادرم از خوبی و مومنی زبانزد همه بود و وضع مالی خیلی خوبی هم داره و همیشه به همه کمک می‌کرد و من و همه فامیل برامون عجیب بود که پسر به این خوبی چرا این رفتارو کرد

تو این بین مادربزرگ من هنوز زنده بود و بنابراین اون هم از مامانم ارث می‌برد و مجبور بودن سریع انحصار ورقه کنن و برادرم بهم گفت شناسنامه رو بیار من قبض روح شدم که ای وای الان میفهمن که من جدا شدم خودمم هنوز شناسنامه رو از اون موسسه نگرفته بودم

موسسه سعادت آباد بود یکی از دوستای صمیمیم میخاست بره شبش کانادا گفت بیا صبحونه بریم بیرون حال و هوات عوض بشه رفتیم صبحونه خوردیم توی سعادت آباد اما من دلم همش استرس بود بعد رفتم موسسه شناسناممو گرفتم

باورتون نمیشه شناسنامه رو که گرفتم تا به الان جرات نگردم صفحه دوم رو نگاه کنم برداشتم کلیپس زدم صفحه اول رو به جلد که برادرم نفهمه اما با خودم میگفتم مگه میشه چون پسر خیلی تیز و زرنگیه

دوز بعد از چهلم مامانم به ستاره ناشناس بهم زنگ زد و گفتم شما و فهمیدم عشقم بود گفت اومدم تهران بیا ببینمت منم هم بخاطر قضیه مامانم  هم بخاطر بار آخر چون خیلی بهم بی احترامی کرده بود سرش داد زدم و گوشی رو قطع کردم چندیدن بار زنگ زد و من قطع کردم

راستش الان پشیمونم انگار

این قضایا اواخر مرداد بود از اونموقع عشقم یکی دوبار اومد سمتم بار آخر آذر بود اما همون شب که اومد دعوامون شد و تهدیدش کردم که اگر نگی غلط کردم ابروتو میبرم و اون بشدددت علیرغم ساهر خونش ترسو و محتاطه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز