از وقتی ازدواج کردم حالم از عید به هم میخوره منی که عاشق عید بودم 🤢

شوهرم خونس غر میزنه اذیت میکنه یا گیر میده با فامیل هاش بریم شمال . من نمیدونم سالی دوبار هر دفعه یه هفته ده روز مسافرت با فامیلاش کمه اخه که دوباره الان بریم؟؟؟ منم خسته میشم با بیست نفر ادم همش تو یه خونه پنجاه متری تو ... هم باشیم. 

تازه الان پریود شدم من پریودهام خیلی دردناکه یعنی سه روز اول اصلا نمیتونم از جام پاشم علاوه بر درد شدید بیرون روی و استفراغ هم میگیرم گلاب به روتون، تو این شرایط من میگه چرا نیومدی با داییم اینا بریم شمال کلی دعوا کردیم حرف ادم نمیفهمه

فردا هم مامانش خودشو بردارشوهرم اینها رو  افطار و شام دعوت کرد خونمون بدون اینکه من چیزی بگم. بهش میگم ایندفعه رو غذا از بیرون بگیریم من اصلا نمیتونم درست کنم کلی غر زد تو همش مریضی، زورش میاد پول برا شکم خانواده خودش هم خرج کنه با اینکه ۴۰ میلیون کنار داره.

میگم بریم میوه اینها بخریم برای فردا میگه تو فقط عاشق پول خرج کردنی 😐

به خدا کدوم زنی طاقت میاره با مرد اینجوری زبون نفهم 

هر سال عید همین کارو میکنه کل سیزده روز فقط دعوا داریم دعای سر سال تحویل هم هر سال فقط اینه ازش جدا شم خدااا😔💔