مادربزرگ شوهرم کلی به شوهرم تهمت زده
قضیه طولانیه فقط بگم که شوهرم کمک کرد سند خونه مادربزرگشو که یه نفر باهاش وام گرفته بود از بانک آزاد کردن که مثلا مادربزرگش خیالش راحت بشه بعد اون عوض تشکر کلی تهمت زدو گفتن که شوهرم چشمش دنبال خونه ی اون بوده!درحالیکه ما خودمون ده برابر اون خونه ی کلنگی داریم و من خودم میدیدم چقدر شوهرم تلاش کرد و غصه خورد سر اینکه مادربزرگش نگران سند خونش بوده
حالا مادر شوهرم میگه تو بیا بریم خونه ی ننه به شوهرتم نگو