خوب اومدم تجربی بدون اطمینان کافی...
اولای سال زنگایی که زیست داشتیم استرس میگفتم و بزوور تحمل میکردم هنوز میگفتن خون میترسیدم😂😂
چون به خودم تلقینش کرده بودم ولی الان اصلا از این نمیترسم ترسم یه چیز دیگس
خلاصه یه شب یهو یاد یه بیماری اوفتادم و استرس شدیدی گرفتم و فکر میکردم قراره اون بیاد منو بکشه و فلان
چند شب نصف شب بیدار میشدم و حالم بد بود و اظطراب و... (منی که قبلش استرس و درک نمیکردم )
رفتیم روانشناس ازم یه عالمه سوال پرسید و گفت تو ترس از بیماری داری و این ربطی به رشتت نداره
چون مامانم گفت این از رشته ایه که انتخاب کرده
گفت تو اگر تغییر رشته هم بدی این باهاته چون کلا توی زندگی هممون یه بیماری هایی رو میشنویم و صحبت میکنیم (البته ترس من از بیماری های خاص هست)
سه جلسه رفتم روانشناس تاثیری نداش روم دائم اظطراب ترس داشتم که ولم نمیکرد
جلسه سومی که رفتم بعدش با خودم گفتم بیا جدی کارهایی که گفته رو انجام بدم و برای حال خودم تلاش کنم و تو اون یه هفته اینقدر حالم بهتر شد و بعدشم خیلی درگیر و.. بودیم که دیگه نرفتم روانشناس
یه مدت حالم بهتر شد.. ولی باز دوباره دچار اظطراب و ترس میشدم
بخام خلاصه کنم خیلی تو این مدت اظطراب داشتم
الان دیگه زنگ زیست برام عادی هست و ترسم از بیماری ها خیلیی کمتر شده و فقط از چند مورد خاص میترسم
و یه وقتای پشیمون میشم میگم ای کاش اونموقع درست تصمیم میگرفتم کاش اول سال رشتمو عوض میکردم کاش.... تا این همه استرس نمیداشتم.
خوب بنظرتون چیکار کنم همین رشته بمونم(کلا چون امتحان نهایی هست تغییر رشته دادن سخته )
هدفی هم ندارم بی انگیزم کمکم کنید بگید چیکار کنم