خانما امشب مادرم مهمان داشت برا شام رفتم از صبح کمکش مت روزه نمیگیرم خودش روزه میگیره من گفتم برم کمکش شوهرمم رفت سر زمینا مادرش یکی رو آورده بودن اتاق داخل صحرا رو درست کنه گچ بکشه من بخدا قسم به این ماه مبارک قسم شوهرمنگفت ناهار برا این آقا که اومده صحرا رو درست کنه بپز . منم نمیدونستم رفتم خانه پدرم بعد ساعت ۱۲ شوهرم اومده بود بره غذا بگیره مادرشوهرم فهمیده بود من چیزی نپختم زنگ زد بهم من گفتم سلام خوبین سلام علیکنکرد با لحن به شدت بد و طلبکارانه گفت کجایی گفتم خانه پدرم گفت چرا غذا نپخته برا شوهرت و اون آقا منم گفتم نمیدونستم همسرم چیزی نگفت داشتم حرف میزدم گوشی قطع کرد روم خیلی دلم گرفته زندایی هام بهم خندیدن آخه شنیدن پیشم بودن دلم شکست.چجوری برخورد کنم باهاشون ی ساختمون زندگی میکنیم
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!