دیروز که دعوا کردیم قهر بودیم امروز آشتی کردیم کلا تو خونه بودیم سفره هفت سین نچیندم عکس هم نگرفتیم الان قرار بود شب یجایی بریم عید دیدنی یا بیرون از ساعت ۶ تا حالا خوابیده بلندم نمیشه خیلی عصبانی هستم همیشه اینکار میکنه یه مناسبتی که هست
من همین الان هم پیر شدم آخه بخدا به زندگی اطرافیانم نگاه میکنم میبینم من حتی یه چیزی نیست تو زندگیم که بقیه بخوان حسرتم رو بخورن بخدا خسته شدم همش میخوام خوش اخلاق باشم ولی نمیشه هرکی جای من باشه صداش در میاد