سلام
بچه ها من معلم زبان انگلیسی هستم اینجا همه جوون و بیشترین سنه معلما 29 عه
امروز تو کانون بودم یهو صدای جیغ و گریه از اتاق معلما اومد
منم تو پذیرش بودم
رفتم تو اتاق دیدم دوستم داره گریه میکنه و یه دختره با لبخند وایستاده!
یکی از معلمای اقا که نامزد(دوسپسر) اون دخترس وایساده داره باهاش حرف میزنه
دوستم پاشد با منو مدیر اموزشگاه که دوستمونه و اقا هست رفتیم کوچه پشتی
مثل اینکه دوستم با اون معلم اقا عه تو رابطه بوده
اون خانومه هم میفهمه و همیچو جلو بقیه تعریف میکنه و ابروی دوستمو میبره
ما خیلی سعی کردیم ارومش کنیم
خیلی گریه میکرد چون ابروش پیش همه رفته بود.
من یه کلمه از دهنم در اومد گفتم خب توعه میدونی دوسدختر داره چرا نزدیک میشی
طوری جفتشون بهم حمله کردن ک خدا میدونه
بعدم اون معلم اقاعه دوسدخترشو ول کرد اومد ناز خانومو کشید
منم کلاس داشتم دیگه نموندم