2777
2789

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

یا خدا بشقابش کوو ایی

وَ خدا دردِم گرونَه 🥀  من برده داری را بر انداختم به بدبختی آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند #کوروش بزرگ وقتی توی متن تاپیکم سوال میپرسم سوالمو با سوال جواب ندید ممنون...

عقل ندارن راحتن

بنده خودم یه عادتی دارم ،خدمتتون عرض می کنم :                  کتاب که می خوندم  برخی اوقات که به مطلب  جالبی که    می رسیدم کتاب رو ول می کردم. درست مثل کسی که دستش سوخته، هیچ یادم نمیره یکی دو سه ماهی با یه عده ای  از دوستان  بحثی داشتیم درباره‌ی که  در  جهان  و در طبیعت عدل هست یا نیست ؟ چون برخی این باور را دارند که از این دست بدی از اون دست می‌گیری و... وارد بحثش نمی خوام بشم،بنده هر چی نگاه می کردم اینو نمی دیدم.در یک کتابی که برای من مهم  بود یه جمله  دیدم : طبیعت  به قانون  ظلم حرکت  می‌کند من  این کتاب رو ول کردم و بعد که دنبالش  رفتم دیدم بله   دو سوم حیوانات  برای  یک روز زندگی باید یه حیوان دیگه  رو بکشن .و در دنیایی  که دو سوم موجودات برای یک روز زندگی  باید یه حیوان  دیگه بمیره صحبت  از عدل   معلومه  نفهمیدن  جهانه.         بنابراین  طبیعت  قانونش قانون ظلمه. تنها انسان که می‌تونه  عادلانه  عمل کنه و باید عادلانه  عمل کنه  و این تنها صفت و  امتیاز  من و شماست  به خاطر آزادی که داریم.   ولی اگه در بند طبیعت  بمونیم ما هم به همون اندازه  ظالمیم که بقیه موجودات  به دلیل اجبارشون ظالم هستن .🤍🌱دکتر هلاکویی 

آره ویدیو هاشو تو اینستا دیدم. من که چندشم میشه

دردل من افتاده عشقت زمین گیر شدم♡سر تو با عصمت با شمسی درگیر شدم   *** کار هرکس نیست با مرد زیستن♡ مغز خر میخواهد و صبر خفن  زن سعدی با سعدی دعواش شده  *** همسر جان، جان به قربانت کنم ای خوب خوبان*** مرا به صرف عشق کردی تو مهمان*** بیا که رنگ چشمت مرا دیوانه کرد از تو چه پنهان  ***   ۱۴۰۲/۱۱/۹ ضربان قلبشو شنیدم خداااااا🥰🥰دوبونش برم***          ۱۴۰۳/۱/۱۸ تیکر من آبی شد🥹🥰😇آرین مامان خوش اومدی 🤭🤭

حتما برا ویو بالا بوده

 احمق‌ها به همین راحتی اداره می‌شوند  استالین دیکتاتور روسیهً ،خواست که برای او مرغی بیاورند او آنرا گرفت در حالیکه با یک دست آنرا میفشرد با دست دیگر شروع به کندن پرهای آن مرغ کرد مرغ از درد فریاد می زد و سعی می کرد از هر راه ممکن فرار کند. پس از پایان کار به یارانش گفت: "حالا ببینید چه اتفاقی می‌افتد" او مرغ را روی زمین گذاشت و چند دانه گندم جلوی او ریخت و از او دور شد همکارانش دیدند که مرغ بیچاره در حال درد و خونریزی او را دنبال میکند استالین با دانه‌های گندم ، مرغ را به هر گوشه از اتاق بسمت خود می‌کشید در همه این مراحل مرغ پی در پی ، او را تعقیب می‌کرد و قدم به قدم همراه او بود!!استالین گفت:مشاهده می‌کنید که مرغ با وجود تحملِ تمام دردهایی که من برای او ایجاد کردم؛ به دنبال من می‌آید  احمق‌ها به همین راحتی اداره می‌شوند!
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
توسط   justlike  |  2 ساعت پیش
توسط   minaminaaaa  |  1 ساعت پیش