سر صف پزشک ...برگه های ویزیت رو باهم دادن دست بیمارا
پدر من از همه هم مریض تر بود...ولی منشی برگه هارو داد که پارتی بازی کنه دوتا زن رو ک از اقوام بود تو شلوغی ک همه میرن داخل ببره داخل بعد بقیه رو بیرون کنه اونا بمونن
ما برگه بدست بودیم و نوبتمون بود دیدم یهو همه با هم رفتن داخل
رفتم داخل به دکتر گفتم بالابری پایین بیای این حق ما بوده منشیت بدرد نمیخوره دکتر تعجب کرد همه رو بیرون کردم گفتم تا کارمون تموم نشه حق نداره کسی بیاد داخل مگع ویزیت سه چهار نفریم هست درم بستم اومدم نشستم وقتی رفتن داشت بابامو ویزیت میکرد میگفت تو چه اعجوبه ای هستی یه قلیون بیارم بزنیم 😂😂😂و کلی هم حرف بار منشی کردم اونم ریدن کاری کرده بود ساکتتت مث موش اب کشیده نشست