ما س سال باهم بودیم ک دوسالش ی شهر دانشجو بودیم ن ماشین داشت ن حتی پول ..هرچی بود نصف نصف و دونگی بود .اگ پول رستورانم نبود من همش میپختم میبردیم بیرون ک حس بد نگیره
.اگ اون رفتنی رو حساب میکرد من برگشتنی رو
بعد از فارغالتحصیلی رف شهرشون و هیچوقت نشد همو ببینیم چون ن من اهل خونه رفتن بودم ن اون انقدری عاشق پیشه ک بگه بیام چن ساعت بیینمت.. فقط یبار طی این یسال کار دانشگاهی داشت امد شهره دانشگاهمون منم پاشدم رفتم اون شهر دیدمش چن ساعت.. همه دوستا و استادا هم مارو باهم میشناختن دیگ ..خانوادهامونم در جریان بود و داشتیم مثلا کنار هم تلاش میکردم تا روزی که شرایطمون اوکی شه برسیم ب هم..اخلاقش بشدت ماه بود واس همین خیلی وابستش بودم..قیافه شم خیلی خوب