برا اقدام به بارداری، مثلا میگم هروز یا یک روز درمیون اصلا زیر بار نمیره
همه روزای تخمک گذاری هامو از دست میدیم
دیشب هم گفتم اقدام به بارداری داریم ها دیوونه شد میگم مگه بچه نمیخوای میگه چرا میخوام منم میگم خب خدا که از آسمون بچه نمیندازه بغل مون
از خدا فقط آرزوی مرگ دارم
قسم خوردم یا دیگه هیچ وقت باهاش نزدیکی نکنم یا از هم جدا شیم
شاید چون فک میکنه رابطه رو فقط به خاطر بچه میخوایی بهش بر خورده و حس بد بهش دست داده
شما فقط جلوگیری نکنید
دارید استرس بهش وارد میکنید فایده نداره
مثل قبل باشید فقط جلوگیری نکنید،
ب جای این حرفا ک بهش گفتی ی کاری کن دلش رابطع بخواد توام همه فکرت و نزار رو بچه از رابطت لذت ببر قرار باشه باردار بشی میشی عزیزم
شاید سرده شوهرت
بهتره بزاری خودش بخواد ازت،با رفتارت،با طرز لباس پوشیدنت آرایش کنی وسوسه ش کنی ن هربار مستقیم بهش بگی
نظر های یک مجرد🤭
بابا اینجوری استرس میذاری رو خودتو اون بیچاره مشکل پیش میادا
جلوگیری نکن بذار هروقت شد
شوهر من هم
احساس میکنم کلا سرد شده از رابطه
قبلا که دعواهامون خیلی زیاد بود رابطه مونم خوب بود الان که نزدیکه یک ستله دیگه دعوا نمیکنیم و برا بچه اقدام میکنیم اینطوری شده
خودشم از نزدیکی تو شب بدش میاد تو روز راحته انگار همیشه هم میگه خسته م و خوابم میاد و فلان ولی میفهمم نیازهاشو سرکوب میکنه😞
