فريبرز فكر مى كنه اونجايى كه گنج گذاشته رو پيدا كرده
با خانومش به بهانه اينكه ميره مجلس ترحيم عمش مياد همونجا كه فكر مى كرد
الان افتاده دست ى عده مردم مهربون كه البته اونا اينو اشتباهى گرفتن و اينم هويت شو پنهون كرد و گفت بله من فلانى ام
ميرن قبرستون و اين ،اون جايى كه فكرشو مى كرد نبود و برگشتن دوباره
البته دزدكى برگشتن