من توفکر بچه دوم نبودم قرار بود بعدها بیارم ولی الان نه باورت میشه دیگ ذوق هیچیو ندارم همش دلم میخاد برگردم ب پارسال ک نبودش همش میخام میگم شاید خوابه بیدار شم بچه دوم نباشه نمیدونم شاید افسردگی شدید گرفتم ولی داغونم جوری ک حس میکنم مرض لاعلاج گرفتم دس خورم نیس
با همه ی این حرفا بازم کاری می کنی که ته دل خودت هست و اگه نخوای بیاری صد نفرم بگن بیار نمیاری و بلعکس اگه بخوای بیاری صد نفر بگن نیاز بازم میاری پس بشین قشنگ با خوندن تجربه هایی که همه توی این تاپیک گفتن با خودت سنگاتو وا بکن اگه تونستی از نظر روحی خودتو آماده کنی تمومه بقیه ش حل میشه ولی اونقدر آماده باش که بعدش احساس پشیمونی نکنی
استارتر جان اینجا هر کسی با توجه به روحیه ای که داره نظر میده .
ببین عزیزم من دخترم و پسرم ۹ سال اختلاف سنی دارن .
وقتی دخترم ۶ سالش بود اقدام کردم برا بارداری که نشد نشد تا دخترم شد ۹ سال و باردار شدم .
من فکر اینو میکردم که وقتی من و همسرم سنمون رفت بالا و پیر شدیم دختر من با کی میخواد وقت بگذرونه؟ یا وقتی از دنیا رفتیم کی میخواد در خونش رو باز کنه؟ بالاخره پس فردا میخواد عروس بشه ، زایمان میکنه ، عید و مناسبتها میشه این بچه چه فامیلی از خودش داره؟ هر کی میره با خانواده خودش . الان ببین اگر خودت خواهر برادر نداشتی زندگیت چه جوری بود؟
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
