این خواهر شوهر هم شد قوز بالا قوز.. قبلا که فکر میکردم همسرم دوستم داشت حرفاش برام ارزشی نداشت.. ولی الان خیلی راحت حرف میزنه و حرفاش از زهر مار هم تلخ تر... اون میدونه من بدم میاد از حرفای سبک سری ولی بیشتز میگه.. اون هیچی از زندگی ما نمیدونه ولی در عین حال شوخی های قشنگی نمیکنه... مثلا تو جمع میکنه کاش فلانی زن داداشم میشد حیف که داداش اندازش ندارم.. حالا فقط من زن داداششم و اون داداشش از دختر کوچیک تره؟یه مدت گذشت دیگه حالم از خودش و همون دختر بهم خورد.. یه سفر رفتیم و اون دختر هم اومد.. حالا دختر خودش یکی دیگه رو میگه باهاش در ارتباطه.. ولی این خواهر شوهر کاری کرده که واقعا شک کنم.. اون هی تو سفر میگفت هی پاشو دختره رفته پیش شوهرت.. یا فلانی(همسرم) با فلانیه.. تذکر دادم از طریق مادر شوهر ولی حال میکنه با اذیت شدنم.. واقعا نمیدونم کی من باید طمع خوشیو بچشم