واقعا گیر کردم دور هم جمع شده بودن در مورد دوس پسر روشای مخ زنی حرف میزدن
خب من این مدلی نیستم
اخه همه درگیر درسن
الان بعید میدونم اصن کسی به سفر فک کنه
خیلی ادمای عجیبین مثلا یه خانمی مسیول اونجاس من وایب خوبی ازش میگرفتم یمدت نیومد امروز اومد من اولش شوکه شدم
اینا بعد گفتم برم پیشش یچیزی بگم بعد گفتم که چی حالا بگم چی میشه به من چه اصن نشستم فقط یه لبخند کج موج زدم
اما بغل دستیم برای خانمه دست تکون داد گفت وای نبودین یمدت دوباره برگشتینن
خانمه گفت نه دیگه کار نمیکنم امروز اومدم سر زدم
دختره گفت واای چع عالی زنگ تفریح میبنمپتون صحبت کنیم
من خیلی غضم گرفت چرا نتونستم مثث این باشم