یکی از رفیقاش از ی شهر دیگه اومده ب شهرما از صبح باهم بیرون بودن بعدشم اومدن ناهار خوردن اصلا ب من نگفت ناهار میخای با نه من اومدم تو اتاق بعد الان دوباره باهم رفتن بیرون من الان خونه پدر شوهرمم زنگ زدم پدرم بیاد دنبالم خیلی ناراحت شدم😞
میخوابونم دهنش
ناهار رو شما نپخته بودی
غذارو شما پختید؟
چرا غذا نخوردی؟
اصلا شوهرم رفیق نمیاره خونه ، من خودمم متنفرم مرد غریبه برداره بیاره تو خونم که چی بسه !!!!
امضام🙏
من اهمیت نمیدم منم میرم خونه مادرم یا دوستام تا وقتی ک کارش تموم بشه
رفیق بازه دیگه با قهر چیزی درست میشه اخه
ابروشومیبردم سروصدا راه مینداختم
نقی بخوابونم تو دهنش؟
نترس.شوهرمنم همینه.بیشعور احمق بدون ما میره عروسی رفیقش ما تو خونه باید بشینیم آقا بره خوش گذرونی.حالم از هرچی مرده بیشعور و بی فکره بهم میخوره.انگار ما وجود نداشتیم بگه میای با زنو بچت بیا.انگار مجرده!ما زندونی تو خونه بره پی عیاشی خودش
هیچی . فقط شب که اومد بهش میگفتم هیچی تو خونه نداشتیم یه سوال ازم میپرسیدی چیزی لازم دارم یا نه
یعنی از بیرون فقط برا خودشون غذا گرفته بود؟
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
