حالم خیلی بده
داریم طلاق میگیریم این اخرا شوهر راضیم کرده بود بهش فرصت بدم و همه شرطا رو قبول کرده بود اما حالا لج کرده با بابام و میگه تموم
چون فهمید بابامم نظرش اینه ک قبل از اینکه برگردم خونه رو بنامم بزنه ،
اخه شوهرم میگف کارای انتقال سند دو رو طول میکشه تو برگرد خونه بعدش بنامت میزنم منم قبول نکردم ، حالا شوهرم میگ شما فک میکنید من دروغگوام و اعتماد ندارید من اینجوری نمیتونم حس خوبی ب زندگیم داشته باشم، منم گفتم این شرط منه حالا خودت میدونی
این مدت بابام همش پشتش بود و شوهرم با بابام درددل میکرد، بابام عموشه
حالا ک اینو فهمیده قاطی کرده