من تو تاپيک قبليم گفته بودم که برادر شوهر خواهرم ازم خواسته که قرار بزارىم ما نزدىک يه هفته ست که باهمىم در حد صحبت بعد امروز خونع آبجىم مراسم دعوت بودىم که دختر خاله طرف اومد بمن گفت ميدونم که باهم دوستين ولى من عاشقشم و حتى خاله هم دوست داره که من عروسش بشم فقط داره تو رو بازى ميده ميدونم که امىرحسين هم منو دوست داره و اينا
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.