2777
2789
عنوان

سریال دلدادگان

306 بازدید | 14 پست

تو سریال دلدادگان فرزانه نمیدونست امیر پسرشه ولی میدونستم ارغوان دختر مالک و فکر میکرد امیرم پسر مالک به طور ظاهری فرزانه میدونست امیر وارغون خواهر وبرادرند (میدونم خواهر برادر نیستند) ولی چرا میخاست بزار باهم ازدواج کنند

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

الکی گف عقد کنن تا اون بتونه کاراشو بکنه ک بتونن فرار کنن


 تو رووووو خدااااا کتاب بخونید مسواک بزنید****بی‌نهایت زندگی رو دوست دارم و می‌خوام تا جایی که می‌شه زندگی کنم. کاش هر چی خاک اموات شما هست بقای عمر من باشه.این فیلم را به عقب برگردان آن قدر که پالتوی پوست پشت ویترین، پلنگی شود که می دود در دشت های دور، آن قدر که عصاها پیاده به جنگل برگردند و پرندگان دوباره بر زمین.نه!به عقب تر برگرد. بگذار خدا دوباره دست هایش را بشوید در آینه بنگرد؛ شاید تصمیم دیگری گرفت.-گروس عبدالملکیان
پس افسانه کیه چرا قاطی کردم من

همین پانته ا بهرام دیگه

بعد اتیش سوزی اسم خواهرشو گذاشت رو خودش

 تو رووووو خدااااا کتاب بخونید مسواک بزنید****بی‌نهایت زندگی رو دوست دارم و می‌خوام تا جایی که می‌شه زندگی کنم. کاش هر چی خاک اموات شما هست بقای عمر من باشه.این فیلم را به عقب برگردان آن قدر که پالتوی پوست پشت ویترین، پلنگی شود که می دود در دشت های دور، آن قدر که عصاها پیاده به جنگل برگردند و پرندگان دوباره بر زمین.نه!به عقب تر برگرد. بگذار خدا دوباره دست هایش را بشوید در آینه بنگرد؛ شاید تصمیم دیگری گرفت.-گروس عبدالملکیان
افسانه همون فرزانه هست

فرزانه هم همون پروانه اس

پروانه هم احتمالا فرشته باشه

وایییی اسم من و ابجیام😂😂😂😂

 تو رووووو خدااااا کتاب بخونید مسواک بزنید****بی‌نهایت زندگی رو دوست دارم و می‌خوام تا جایی که می‌شه زندگی کنم. کاش هر چی خاک اموات شما هست بقای عمر من باشه.این فیلم را به عقب برگردان آن قدر که پالتوی پوست پشت ویترین، پلنگی شود که می دود در دشت های دور، آن قدر که عصاها پیاده به جنگل برگردند و پرندگان دوباره بر زمین.نه!به عقب تر برگرد. بگذار خدا دوباره دست هایش را بشوید در آینه بنگرد؛ شاید تصمیم دیگری گرفت.-گروس عبدالملکیان

از اولش که قرار نبود کار امیر و ارغوان به ازدواج بکشه قرار بود بعد از اینکه کلاهبرداری های شرکت بیفته گردن امیر،ارغوان و هاتف با هم ازدواج کنن و بعد هم به همراه افسانه و عنایت فرار کنند برن خارج ولی ارغوان خودش عاشق امیر شد و افسانه هم که فقط هدفش انتقام بود وقتی دید ارغوان داره چوب لای چرخش میکنه مجبور شد موافقت کنه با ازدواجشون

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792