من 19 سالمه
من دوس دارم چیز های جدید یاد بگیرم تو زندگیم دوس دارم کتاب بخونم و اونقد فلسفی خوندم خل شدم واسه هر کاری یه چرا اما اگه میارم
مامانم قبلا راجب ازدواج باهام صحبت کرده بود و من فقط میگفتم یه سوال دارم اگه جواب قانع کننده ای بدی ازدواج میکنم واون این بود که
اصلا چرا باید ازدواج کنم که چی بشه مثلا اون میگف مثلا به کمال برسی نمیدونم هرکس نیاز به یه جنس مخالف داره
ولی من اصلا دوس ندارم یه شریک زندگی داشته باشم که هر روز ببینمش یکی رو خیلی دوس داشتم ولی با خودم گفتم که چی آخه آخرش میخواد چی بشه واسه همدیگه پیر بشیم هنوزم دوسش دارم ولی فکر نمیکنم از لحاظ روحی بتونم با یکی تو یه خونه زندگی کنم
دوس ندارم با کسی باشم اصلا نه دختر نه پسر
تنهایی بهتره نه انتظار از کسی داری نه کسی ازت انتظار داره
من عاشق تنهاییم و این تنهاییام خیلی بهم کمک کرده
نظرتون چیه