2777
2789

کاربری قبلیمو حذف کردم 

من با یه کسی اشنا شدم که از قضا این اقا زن داشته یهو بعد ۴ ماه اومد گفت ۲۰ روز دیگه عروسیمه 

دیگه ما باهم صحبت نکردیم البته خودش خیلیییی اصرار که دوست باشیمو من بدون تو نمیتونمو اون اجبار خانوادم بوده و... از ۲۰۱۵ هم باهم نامزد بودن واسه تازگیا نیست جریان ...منم فقط به فکر اون دختر بدبخت بودم گفتم گم شه فقط


دوباره اومد پیام داد که الان پیاماشو میزارم منم گفتم مگه قرار نشد ما دیگه صحبت نکنیم بیخیال شو... 

بعد میدونستم که شبا میره خونه پیش زنشه از اونجایی گه میخواستم به گاف الف بره گفتم تولدتم مبارک 

یهو دیدم ساعت دو نیم یکی هی داره بهم زنگ میزنه 

نکه زنشه الان باز پیاماشو میزارم 

از اونورم امیر التماس که توروخدا هیچی نگو غلط کردم جوابشو نده...

منم ندادم گذشت 

باز دوروز دیگه امیر زنگ زد چند بار منم عصبی شدم که یه بار دیگه به من زنگ بزنی همه چیو به زنت میگم ولم کن دیگه 

 الان باز زنش پیام داده تو ج نده ایی تو فلانی :/// امیرم از اونور اس داده توروخدا ارواح خاک فلانی جوابشو نده من گه خوردم زنگ زدم!

الان میزارم پیاماشونو

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

چرا به زنه نمیگی؟ پسره تو رو ول کنه فردا یکی دیگه رو پیدا میکنه. به زنش بگو بذار خودش برای زندگیش تصمیم درست بگیره

اگر مقدوره برای آرامش روح برادر جوون‌مرگم صلوات بفرستید.    با زور و دعوا و تهدید ازدواج کردم. از اون روز دیگه رنگ خوشی ندیدم. تمام آرزوهایی که داشتم و در مسیرشون بودم دود هوا شد. شوهرم و خانواده‌ش نمی‌تونستن تحمل کنن موقعیت منو. نمیتونستن خودشون رو بالا بکشن، منو محکم کوبیدن زمین. از اون روز نماز و چادرمو گذاشتم کنار. دیگه هیچ امیدی ندارم. هرشب وقت خواب یه دور سناریو می‌چینم که خودم و بچه‌هام قرص بخوریم و بخوابیم و صبح بیدار نشیم. دلم شکسته. ده سال از جوونیم تباه شد. میشه یه روز از دست این مرد خلاص بشم؟ یا قراره این آرزو رو هم به گور ببرم؟
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز