پیرو تاپیک امروز عصرم
حالم ب شدت بد بود و کامل چشام خون بود نه از گریه بلکه از دردی ک روحی سر بعضی موضوعات میکشم...
اما سعی کردم بازم سر پا شم با تموم زخم هام
گفتم حداقل حفظ ظاهر کنم ک بقول معروف دشمن شاد نشم
گفتم خب درس رو یکم بیخیال شم حالمو خوب کنم رفتم دوش گرفتم، موهامو فر کردم ، لباس خوب پوشیدم و ارایش کردم ..( خیلیم بهم میومد و پر از انرژی مثبت و حال خوب شدم )🙂صرفا جهت خوب کردن حال خودم
چون خبلی وقته فهمیدم خودمم و خودم
قرار بود دایی اینامم بیان اما اینا ب خاطر خودم بود
یه اتفاق خوبی ک افتاد داییم داشت با همه یه بازی فکری رو انجام میداد با همه بازی کرد و از همههه برد
نفر اخر گفت توم بیا هرچند حوصله نداشتم اما شروع کردم و ب طرز عجیبی هنوز چند دقیقه نگذشته بود ک بردم 😉
داییم همش میگفت واییی یا خدا اخه چطوری تونستی و چیشد اصلا چیکارکردی و ....
همون لحظه ( کسی ک بهش میگن ماااادر ) برگشته میگه دیگهه اینجوریام نیستتت داری شوخی میکنیی میدونم😐😔
میدونی اون لحظه هرار بار تو دلم مردم ک دخترای مردم هیچ پخی نیستن مادرشون شاهزاده جلوه شون میدن اما من نمیگم خوبم اما مسخواد همینمم از بین ببره
تو دلم گفتم ب درککککک ولش کن
داشتم میرفتم اونور بشینم یهو داییم گفت ببین ب خدا زرنگی تو میتونی ، کنکورو هم همینجوری ببر !!!!
میدونی اون لحظه پر شدم از هرچی حس خوبه از هرچی دلگرمی و از امیدددد
خواستم بگم اون جمله از طرف داییم باعث شد روزی ک داغون شروع شده بود داغون تموم نشه و با حال خوب امشبمو سر رو بالش بزارم
( هرچند گاهی خیلیم ضعیف میکنه روحیه مو یا تیکه میندازه اما امشب از نوع مثبتش بود )
مواظب حرف زدنامون باشیم هر یه کلمه ای ک از دهنمون در میاد روز طرف رو میسازه .....
خیلی وقتا اپن جمله داییم ک امشب بهم گفت ب خودمم ثابت میشه
اینکه تو خیلی از بازی ها برنده شدم تنهایی
تو خیلی جاها بازم تنهایی برنده شدم
خیلی از امتحانامو ک امیدی نداشتم اول میشدم
همیشه همون دختر زرنگه فامیل بودم اماااا نه با کمک پدر یا مادر نه من همیشهههه تنها بودم اونا بجز غم و درد سر چیزی واسم نداشتن من خودم رو پای خودم موندم ..
منتونستم همیشه تو درس در حد خودم عادی باشم اما کاریییی باهام کردن ک سال های اخر و مهم نزدیک ب کنکور افسرده بشم و قرص و نتیجه این شد ۱۵ ساعت حداقل میخوابیدم یا واسه فرار از فکر با دوستام ساعت ها حرف میزدم
و کرپنا هم اوضاعو واسه افسردگیم بدتر کرده بود ک اصلا بیرون هم نمیرفتم و من بعد این همه تلاش همه چیو ب وسیله ( پدر و مادر ) خراب کردم و خراب کردن ...
بعد حدود ۳ سال فهمیدم دیگه قرص بسه تو کسیم نداری حداقل خودت ب خودت کمک کن و همون دختر زرنگه قبلا شو
با تلاااااااش زیاد و روش هاس مختلف و تو همون اتاق کوچیک خودمکاری کردم افسردگیم تموم بشه و گم شه برههه ب خودم افتخار میکنم بابتش واقعا
این جمله امشب داییمو من ب خودم میزنم گاهی میگم تو ک تو بدددترین شرایط درستو میخوندی و اول بودی تو مدرسه
تحت هر شرایطی چ مادرم قهر بود رفته بود من میخوندم
چ مریضی میخوندم
حال بد حال خوب وسط گریه و خنده و مهمونی میخوندم ...
تو که بدون هیچ عملی و کاشت ناخونی و روتین پوستی و هیچی و یه ارایش عادی همهه میگن خیلی خوشگلی
تو خدا صداتو حس میکنی همون وسطای شب ک ازش میخوای مطمنی ک میشنوه
تو ک همیشه جلو خیلیاااا با وجود زخمات برنده بودی
تو ک همه ازت تعریف میکنن( جز خونواده ک اونم ب درک دیگه )
تو ک دس ب فرمون ماشین پدرت نزدی و همون بار اول ایین نامه و شهری رو قبول شدی تو سخت ترین شرایط با سخت ترین افسر شهر
تو که شجاعتت و نترسیتو دیگه همه میدونن
تو ک خیلییی چیزای خوب دیگه داری
پش چرا این کنکورم تموم نمکنی بره ؟؟؟؟؟ میدونم اونا اعتماد ب نفستو گرفتن اما اینم مثل همونا میشهههه باید بشه
میخونم میشه و امسال میرم پی ارزو هام و دیگه تا حد امکان ب این خونه برنمیگردم
میشه همونجوری ک تنهایی با دل شکسته با سن کن همه چیو انجام دادی اینم میشهههه
اینم میشه ۴ ماه دیگه جیییغ بزنی بگی اینم شد خدایا شکرتتتت
تو تا همین ماه پیش تلاش نکردی ک الان چا بزنی
لعنتی دیگه بسه خونه موندن بسه سر کردن با ادمایی ک میدونی عامل بدبختیتن بسه سر و کله زدن با یه مشت دو رو ...
من از کسی نمیخوام من بازمممم روی پاهام وایمیسم حتی اگه شده با چشم خونی با زخم روی قلبم ک همش درد میگیره با تنهایی ...
وایمیسم و اینم تموم میکنم ♥️روزی ک همینجا خبرشو بدم
و در اخر ایه شو یادم نمیاد اما خدا یه جایی میگه هیچ حال خوب و بدی ابدی نیست ...!
۱۵/۱۲/۱۴۰۲