2777
2789
میدونی چون پدرت پشتت بوده وخونه داده ومستقل شدین حسادت میکنن فک میکنن بابات پسرشون روازشون گرفته🤐

بابام و نه ولی میگن عروس پسرمونو گرفته با اینکه همسرم هرروز میره خونشون من اگه روزی دو ساعت هنسرمو ببینم اونا چهارسافت میبینن صبح اگه خوته باشه ۸ زنگ میزنه به شوهرم چرا برا صبحونه نیومدی منتظرتیم من انگار با همسرم نیستم و برا خانوادش غریبم ولی کاری نمیشه کرد بعد سه سال ازدواج ازشون خیلی ناراحتم چون مادرشوهرم یه بار گفت  به شوخی ولی جدی امشب نمیزارم پسرمو بببینی از اون موقع دلم ازش شکسته اصلا دوسش ندارم 

خوب تو که گفتی پسرشون الان هر روز پیششون با بقیه شون خونه رو که بابات داده اون خرجی نکردن دیگه چیکار ...

من یه لباس بگیرم دهنشون اویزونه که پول پسرمون خرج شد انگار من براشون غریبم البته با ۴ تا عروسشون این شکلین با جاری اولم کاری کردن که وقتی میگه ادم به حالش زار میزنه

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

تو عین جاریمی آنقدر دورش گشتن فرق گذاشتن احترام بهش گذاشتن که بمونه پیششون آخرم قالشون گذاشت دلم خنک ...

نکنه جاری منی🤣شوخب کردم من اخرا دیگه برام همه چی ارزو شده بود نتونستم تحمل کنم به جایی رسیدم که بابام کلید خونشو داد گفت برو توش تا وقتی خونه بخری الان راحتم ولی حرف و حدیث خیلی زیاده🥴

منم از همسرم راضیم ول الان که باخانوادش ارتباطی ندارم فقط درحد دعوت اونا میرم خونشون میدونم که همسرم ...

دقیقا وقتی زمان بگذره، میگن هرجور خودت راحتی زندگی کن ولی خودشون ارتباطشون ادامه داره،  انگار نه انگار که ازدواج کردن...

وقتی۸ماه‌ خوب بودن یعنی آدمای خوبین

فققققط همین نکته که تا۱۰.۱۱میخوابیدی میرفتی صبحانه یعنی خوب بودن

مادرشوهر من زن خوب ومهربونیه اما بفهمه تا۱۱خواب بودم که همیشه تالنگ ظهر خوابم کلللی فاز نصحیت برمیداره میره رو اعصابم

وقتی۸ماه‌بودن یعنی آدمای خوبین فققققط همین نکته که تا۱۰.۱۱میخوابیدی میرفتی صبحانه یعنی خوب بودن ما ...

اره ولی با تایم خوابیرن من کاری نداشتن وقتی لباس اینا میخریدم غوغا میشد که پول پسرمونو هدر دادی منم بدتر لباس میخریدم دلگ خنک میشد انگار اینجوری

بعضی حرف ها ازکتک هم بدتره ودل روبدجورمیسوزونه

اره به مادرشوهرم که نگاه میکنم حرفش یادم میاد بیشتر میسوزم اخه به یه عروسی که دوساله اومده اینو میگن بعد جالبه کل خانواده همسرم به غیر پدرشوهرم و برادرشوهر بزرگم ازش حمایت کردن یه مدت بامن حرف نزدن انگار من گفته بودم اون حرف و الان اصلا دوس ندارم ببینمشون 

نه با دعوت نمیرم  خونه پدرو مادرم ولی وقتی پدر مادرهمسرم نمیخوان من کجا برم اونا پسر خودشونو می ...

نه عزیزم مطمینا با عروسشون مخان فقط شاید فکر میکنن شما پسرشونو ازشون دور کردین 



میدونی چرا بهت خوش گذشته آدم اولش که وارد یه جمع میشه حرفاشون وتیکه هاشونو خیلی نمیگیره میگه نه بابا ...

دقیقا برا من همین شد اون موقع بچه بودم نمیفهمیدم ...اخه من زود ازدواج کردم

نکنه جاری منی🤣شوخب کردم من اخرا دیگه برام همه چی ارزو شده بود نتونستم تحمل کنم به جایی رسیدم که باب ...

مه جاری من ۷سال پیششون موند اینا هزار جور پورسانت بهش میدادن هر کار دلش میخواست میکرد فقط چون پسر آخر بود و میخواستم پیششون بمونه ولی مایی که عروس اول بودیم اگه دست از پا خطا میکردیم وای به حالمون والله من به جای جاریمی بودم هیچوقت جدا نمی‌شدم 

عین پرنسس شام و ناهار آماده خواب تا لنگ ظهر احرام زیاد بهش میذاشتن هر کار دلش میخواست میکرد هیچکس جیکش  درنمیومد 

حالا برا یه شام و ناهار تنها خوردن ارزشش رو داشت آنقدر عزت و احترام که داشت از دست داد 


ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

بلفارو

mmahtajoon | 14 ثانیه پیش
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز