فقط پشت مادرشه حتی اون مقصر باشه میگه اشکال نداره چیز خاصی نبوده ولی من کوچک ترین خطایی که انجام بدم دیگه آخرالزمان همیشه م که بخواهیم خرید تفریح دکتری باهامونه یعنی شوهرم بهش میگه اجازه دخالتو تو همه کارهامون میده میگه زن پیدا میشه اما مادر نه واصلنم پشتم نیست الان گریه میکنم اینارو مینویسم به نظرتون چیکار کنم
خب از در محبت وارد شو ن لج و لجبازی شوهرمنم اینجوری بود ، بعد انقد بهش محبت کردم هی گفتم بدون تو نمیتونم عاشقتم و فلان هی بوسش میکنم بعد کم کم حرف دلمو آروم میزدم مثلا میگفتم انقد دوست دارم با مامنشون بریم خرید اما گاهی دونفره هم بریم خیلی خوبه ، یا خودت برنامه بچین بگو یا مامانشون بریم مثلا پارک شام ، دفعه بعدی بگو بریم پارک دوتایی قدم بزنیم حرف دارم باهات بعد چایی اینام ببر ،دم برگشتن کلی ازش تشکر کن بگو خیلی خوش گذشت چقد خوب بود مرسی از این چیزا دیگ کم کم. عادت میکنه ولی بدون با گریه و لجبازی نمیشه من انجام دادم نشد این راه دارم امتحان میکنم سخته ولی خب کمی جواب داده