من از بچگی رابطه خوبی با مامانم نداشتم و هیچوقت نظراتمون مثل هم نبود دلیلشم این بود که مامانم مذهبی و سخت گیره
ولی چند تا خواهر دارم که از همه بیشتر دوسشون دارم و خیلی بهشون وابسته ام.مامانم از بچگی با رفتارای اشتباهش باعث میشد رابطمون بدتر بشه چون خیلی کم پیش میومد باهام با ملایمت رفتار کنه تو نوجوونیم اینقد دعوا میکردیم که ازش متنفر شده بودم و اون با توجه به اخلاقای خاص همه تو نوجوونی بازم حاضر نشد توی یکی از خواسته های من کوتاه بیاد ..خلاصه هیچوقت انتظار درک شدن از طرف مامانم رو نداشتم
ولی خواهر بزرگترم ( فقط سه سال باهم تفاوت سنی داریم) که همیشه دوست داشتم به هم نزدیک باشیم شده ورژن دوم مامانم ،واقعا خسته شدم از کاراش
من خیلی دوسش دارم و جدیدا ازدواج کرده و چون شوهرش مشکل داره و زندگی سختی رو میگذرونه دلم براش میسوزه
ولی با این حال با کارا و حرفاش ناراحتم میکنه
بعضی وقتا علنا حسودی میکنه و من نشون نمیدم که ناراحت میشم یا مثلا چند روز پیش با ذوق رفتم لباس عیدمو نشونش بدم وقتی دید کلی مسخره ام کرد و گفت خیلی بده و چون بدنت اینشکلیه اینجوری تو تنت وایساده (خودشم پوشید ولی تو تن اونم مشکل داشت )یا وقتی تو مهمونیا کمک میدم به مامانم هر دفعه تعجب میکنه میگه مگه توام کمک میکنی ! الانم دیدم لباسی که چند وقت پیش خریده بودم و گذاشته بودم برای روزای مهم بپوشم و پوشیده و خرابش کرده
تیکه میپرونه که چرا آشپزی بلد نیستی،گوشی جدید خریده بودم و حسودی میکرد جای اینکه خوشحال باشه هرچی که انتخاب میکنمو مسخره میکنه میگه سلیقه ات خیلی داغونه ،استوری میزارم از خودم کلی از دوستام ازم تعریف میکنن و اون همچنان مسخره میکنه یا میگه چقد خودتو تغییر میدی واسه یه استوری
اینا چیزای جزئی ان که شاید فکر کنید زیاد مهم نباشه ولی چون زیاد اتفاق میفته خیلی ناراحتم میکنه
رفتارای خوبم داره نمیشه گفت تمام مدت اذیتم میکنه ولی کم پیش میاد خوب باشه.مامانمم همیشه اینارو میبینه و به روی خودش نمیاره ولی کافیه من چیزی بگم درمورد خواهرم ..قضاوتم میکنه که چرا خواهرتو دوست نداری
به نظرتون باید چیکار کنم💔