از مشاوره میتونی کمک بگیری ،بهتر کارو میکنی واقعا هر موقع پریود شد براش حتما جشن بگیر و کادو با خاطره خوش همیشه یادش بیاد اولین پریودی خیلی تاثیر داره کاش مامان منم مثل شما بود اصلا نه توضیحی نه مراقبتی
دختر من دومه و میدونه نگی هم دقت دارن و میفهمن من گفتم اونم اوکیه
مان من ی وقتی ک خودم و خودش بودیم و بابام خونه نبود منو کشوند توی اتاق گفت بیا یکم مادر دختری حرف بزنیم منم ک خوشحال گفتم خیلییی خب یکم از همولاسیو دوست و اینا حرف زدیم بعدش بحثو کشید سمت بدن و اینا گفت من میخوام ی راز رو درباره ی بدنمون بهت بگم ولی چون راز و حرف مادر دختریه نباید جایی بگی
بعدش شروع کرد گفت دخترا وقتی بزرگ میشن خانوم میشن عاقل میشن بالغ میشن پریود میشن
منم گفتم خب پریودی چیه
گفت یک سری تغییرات به وجود میاد و دیواره های رحم ریزش میکنه و خون میاد و اینا
نوارو نشونم داد گفت چطوری باید بزاری و ...
بعدشم گفتش ک چون تو الان دختر عاقل و بالغی هستی من این احتمالو میدم ک پریود شی پس اگر خون و اینا دیدی نترس
همین اول کار بگید لطفاً
من ۱۲ سالم بود مادرم هیچی نگفته بود راجبش منم نمیدونستم مدرسه کم کم از همکلاسی ها شنیدم بعد که شدم معلمم بمن گفت هنوز خیلی عصبانی ام که بعد گذشته ۸ سال
اگه میگفت پیش زمینه ای حداقل داشتم موقعی هم که تو مدرسه شدم به شدت ترسیدم و معلمم رو صدا کردم حس بدی بود
برای اولین بار ک پریود شدمم هم مامانم هم بابام کادو گرفتن یادمه اون زمان عروسک بود همراه یک کیک
بعد این باعث شده بود ک من حس خوبی داشته باشم نسبت به پریودی
و تا ۳ ۴ بار اولی ک پریود شدم برام خوراکی میخریدن
چون اینجوریه ک اول یک بار میشی ۶ ماه نمیشی باز دوباره نیشی بعد دیگه هرما میشی
عزیزم نظر لطفتونه
حتما هستین همین ک اگاهید نصف راه رو رفتین
یک چیز دیگم بگم
راجب مسائل رابطه ی جنسی و اینا هم به نظرم خودتون بگید خیلی بهتره.... البته اون تیو سنین بالاتره
ولی خب حتی شده سر بسته بگید چون چیزی ک دوستا میکن زمین تا اسمون فرق میکنه .من خودم با مامانم خیلی راحتم راهنمایی بودم برام یکم گفت نیومد کامل باز کنه ولی یک خلاصه اشاره کرد
و یک چیزی ک من دیدم تو خانواده ها بعضیا کاملا عشق و علاقشونو از دید بچه پنهان میکنن
ولی شما هر چند وقت یک بار مثلا نشون بدید
مثلا من چند موردو میگم ک کامل منظورمو بفهمید
من یادمه بابام تموم مناسبتا مامانمو دستی بغل میکرد
یا یک حرکت دیگه اینکه مثلا مامانم ظرف مشست بابام بغلش میکرد
بارای اولش برای من و خواهرم خیلی عجیب بود ولی بعد از گذشت چند بار دیگه کاملا برامون چیز طبیعی شده بود
یادمه زمانی ک راجب رابطه ی جنسی و اینا برام توضیح میداد مامانم میگفت مثلا اگر رابطه ایی هم باشه از سر عشق و فلان و اینا بوده ادما خیلی نیاز ها دارن مثل غذا خوردن و اینا ک یکیشون نیاز عاطفی و جنسیه ک دقیقا این حرکات و برامون مثال زد ....
بعد تصوری ک مادر من از رابطه ی جنسی برای من ساخته بود یک چیز کاملا از روی عشق و علاقه و محبت و اینا بود
بعد رفتیم مدرسه دوره راهنمایی جوری ک بچها گفتن
اوردن یک فیلم پ...رن گذاشتن دیگه میدونین ک چطوریه کاملا غیرواقعی و با ازار و اذیت و کتک
یعنی چند تا از همکلاسیای من ک‌نمیدونستن کاملا نسبت به اینجور چیزا گارد گرفته بودن
یک چیز دیگه ی توی رابطه من و مادرم ک کاملا توجه منو جلب کرده و اگر خودم دختر دار شم حتما توی رابطم لحاظ میکنم
اینکه مامان من نسبت به مسائل دوست پسر و رل و کراش و اینا گارد نداشت و از همون راهنمایی با ما مثل یک دوست بود
مثلا من یادمه تو راهنمایی دوستام دوست پسر داشتن من رفتم به مامانم گفتم منم میخوام دوست پسر داشته باشم چرا من ندارم و ...
بعد مامانم این ماجرا رو کاملا پنهانی کنترل کرد و من الان میفهمم مامانم به من گفت ک اره دخترم برای داشتن یک رابطه ی خوب و پایدار نیاز به بلوغ فکری و اینا داره شما هنوز سنت کمه من دوست دارم شما پیشرفت کنی مستقل شی با بهترین پسرا بخوای وارد رابطه شی تو پاکی احساساتت مثل یک گل لطیفه دوست ندارم با انتخاب اشتباه خودتو اذیت کنی
و این شد ک دیگه من دوست پسر بخوام تا همین الان
حتی یادمه اون زمان برام از خاطره های جوونی خودشو بابامم تعریف کرد و ی جوری تعریف کرد انگار کاملا طبیعیه حسم و نباید عذاب وجدان داشته باشم و .....
ولی از بعد ۱۸ سالگی بیشتر مامانم الان نقش مشاور داره دیگه به اون صورت دخالت نمیکنه
