که ازش محرومم .و ۱۲ سال دارم تو این بلا میسوزم و نمیتونم کاری بکنم.منو شوهرم از اول مشکل داشتیم ازدواجمون عشق عاشقی بود .اگه همون اوایل که غلط اضافی میکرد ازم دفاع میکرد شاید کار به اینجا نمیکشید.
اصن من میگم اگه پدرم آدم بود و بهم محبت میکرد من از سن کم که نمیرفتم سمت جنس مخالف .که همه خلا عاطفی مو از جنس مخالف بخوام .یادم نمیاد حتی پدرم یه دست نوازش رو سرم کشیده باشه.
آنقدر کمبود محبت داشتم که هدفم فقط شوهر کردن بود فکر میکردم با عشق ازدواج کنم خوشبخترین میشم اما دریغ ازینکه خوشبختی هم تربیت پدر مادر توش دخیله.شوهرم هزار باز تا حالا گفته تو محبت ندیدی از پدرت مهر ندیدی اونوقت میخوای من برات جبران کنم
الانم بعد از ۱۲ سال زیر بار زورگویی هاش خسته شدم زیر بار محدودیتهاش .طلاق نمیتونم بگیرم چون پدرم همینجوری میرم خونش لقمه هامو میشماره وای بحالی که بخوام طلاق بگیرم برم اونجا😔
تو دوران عقد همون دوازده سال پیش خونه مادرشوهرم بودم .اگه میرفتم خونه بابام به مامانم غر میزد که برا چی بلند شده اومده چخبره من نون خور اضافه نمیخوام. اونوقت مشاور میگه طلاق بگیر آخه من با این پدر چجوری پاشم برم چندبار وسایلم جمع کردم رفتم اونجا انقدر غر میزنه اذیت میکنه تلویزیون خاموش میکنه هی نصفه شب پا میشه چراغ روشن میکنه فحش میده .سر غذا خوردن عینه گربه میشینه منو زیر نظر میگیره ک نون خوردن زهرم میشه فحش میده اه ناله میکنه که غلط کردن افتادم خودم برگشتم خونه😪