بدون شک اگه علاقه به رشته ام نداشتم و دیدن محبوبم ،پامو تو اون خراب شده نمیذاشتم ...
از ورودی نه چندان جذابمونم نگم که فعلا قدرت یه مشت انتقالی سهمیه ای و ددی پولدار به همه چیز میچربه !
سر هر چیزی باید همه چیز طبق میل اونا باشه ،اگه نباشه میریزن سرت اکیپی و زده میشی از خیلی چیزا ...
هر چند مدتیه اهمیت نداره برام دیگه
خیلیا برام اهمیتشون رو از دست دادن
دارم میخونم فقط و میخونم
دلسوزیام جاشو عوض کردن ،دیگه مثل قبل نیستم
یه مدت لطف در حق همه میکردم ،الان وظیفه ام میدونن !
راستش چقدر احمقم به همه کمک میکنم ...
دلم نمیخواد دیگه کمک کنم ...به هیچ عنوان
از این حجم از مسخره بازیای دانشگاه متنفرم
از دانشگاه متنفرم
از اینکه تمام شوق و انگیزه ام رو گرفته متنفرم
رشتت چیه
چه دانشگاهی
دانشگاه دولتی هستی؟
کاش حداقل یکی رو داشتم که میشد باهاش حرف بزنم ،فعلا که از دستش دادم ،اونی که باید فرار کنه منم ولی فعلا اون از من فرار میکنه ،کاش خیلی راحت تر از این حرفا بودم و میرفتم حرف میزدم ،اولشم میگم حرف میزنم ولی هر چی نزدیک تر میشم به تایمی که قراره برم دانشگاه ازش خجالت میکشم
بهش چی بگم ،حرف دارم باهات ؟
خوب حرف که دارم باهات ولی هول میکنم من ...
چقدر من بدبختم که حتی توانایی ابراز علاقه رو هم ندارم ...
حداقل نیمچه انگیزه ای که میشد داشت رو از دست نمیدادم ،اون از دانشگاه که برای یه چیز مهم باید بدو بدو کنی و بری دنبالش ...
میخواستم هر سری که میگفتم دانشگاه جای بدی نیست بگم با وجود تو جای بدی نیست ...وگرنه جای غیر قابل تحملیه
چقدر همه چیز مسخره ست ،خوب من راهشم پیدا کردم ولی تنهایی میترسم برم پی اش رو بگیرم ،دلم میخواد دیگه تنها پیش نرم ،مشوق داشته باشم ،همونقدر که الان ذوق تو رو دارم ،نمیخوام پا به پام بیای جلو ،همینکه بدونم یکی هست به فکرمه انگیزه میگیرم ،خدایا ،اگه چیزی هست یه نشونه بنداز جلوم که راه درستمو پیدا کنم ...
هر چند میندازی ولی خوب من نمیتونم با بقیه 🤕نمیتونم ...من همه اش همه رو با اونا مقایسه میکنم ،مثل اون دارم حرف میزنم ،واژه هایی که به کار میبرم همه مثل اونه
