در مورد دارایی هاش صحبت نکرد چند جلسه اول ...
نه برای اینکه میترسید بلکه از روی فروتنی اش بود چون وضع ما خوب نبود...
در عین رفاه، بسیار صرفه جو و با فرهنگ رفتار کرد...مثلا آب هدر نمیداد و اگر در بطری کمی اب بود الکی نمیریخت بره ...خرده نون ها را نمیریخت تو سطل و ...
طول کشید تا تونست به من ابراز محبت کلامی و رفتاری کنه ...و این برام با ارزش بود...چون زمانی کلمات خوشکل را شروع کرد به کار بردن که عمیقا تو وجودم رخنه کرد چون میدونستم از تهِ دل هست نه روی عادت خیلی از مردان که کلمات لقلقه زبان شون برای دوست و همکار و دوست دختر و ..است