همدردیم شوهر منم همینه دخترم ۵ سالشه هر دفعه مچشو میگیرم آدم نمیشه نمیدونم چیکار کنم برم بچم آواره میشه بمونم خودم نابود شدم خیلی سخته خیلی حالم بشدت بده دیشب دعوا کردیم الکی میگفت با دوستم رفتم باغ استخر اومد خونه شبیه استخر رفته ها نبود بو مشروب میداد
هالا شوهر من مشروب نمیخوره به منم محبت میکنه حتی با این دخترس وقتی منو میبینه صورتمو ناز میکنه باهام لاس میزنه
ولی خب شاید اینام بازیش واسه مهریس چون شوهرم خیلی دروغ گو هست و انسانیه که سرزبون داره وقتی میبینیش یا باهات حرف میزنه حس میکنی خیلی خوبه آدم با عقل و شعوریه ولی در عوضش اصلا اینطوری نی :)
والا عکس دستشو با دستای دختره دیدم همو میبینن میرن بیرون دیگه شاید جنسیم شده باشه شایدم نشده باشه
نه خونه پدرم هستم الان یک ساله قهریم که من بینش 3 ماه برگشتم بعد دیدم شوهرم خیانت کرده با همون دختری که حامله بودم باهاش بود دیگه من اومدم خونه پدرم از تیر ماه اینجام
نمیشه و نمیتونم زندگیتونو قضاوت کنم . چنتا از تاپیک هاتونو دیدم. خیانت خیلی بده
فقط خواستم بگم. اگه خیلی به بچتون وابسته هستین یکم بیشتر فکر کنین
طلاق با بچه خیلی سخته
بستگی داره
اگه شوهرت و حانوادش پشت سرت بدگویی نکنند نه دور نمیشه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
