شوهرم با مادرش بحثشون شده و قهر کرده بود امروز
اومد خونه کلی گریه کرد
مادرهمسرم به ناحق حرفی بهش زده بود که شدیدا دلش شکسته بود
من باهاش حرف زدم راضیش کردم بره صحبت کنن اشتی کنن
گفت غرورم میشکنه و فلان گفتم اشکال نداره بهتراز پشیمونی بعدشه
اما میترسم یه حس استرس دارم نکنه وضعیت بدتربشه یاناراحتی ها بیشتز
شما بودید میفرستادید همسرتون رو؟
هعیییی)))
نه دخالت نمی‌کردم اصلا
کاش یکم زمان میدادی جفتشون آروم تر شن بعد
چ موقعیت بدی .سعی می‌کردم زیاد دخالت نکنم
نه من آرزومه با مادرش قهر کنه دیگه نره سمتش از بس مادرش عفریتس
منو مادرم هنوز که هنوزه دعوا میکنیم انگارر چییی..کلا بحث بین مادرا و فرزندان هست ولی بدون اینا همش کوتاه مدته اتفاقا خوب کاری کردی فرستادیش حتی اگر مادرشوهرت قبول نکنه ولی نمیتونه فردا پس فردا حرف دربیاره بگه پسرمو عروسم حتی یه عذرخواهی نکردن که ببینن من قبول میکنم نمیکنمم
سعی کن زیاد کاری نداشته باشی
ب شوهرت ب ناخق حرف زدن
بدو بدو فرستادیش بره اونجا
چه قدر خودشیرین و شیرین عسل
میخواستی دخالت نکنی زمان بدی تا اروم بشه و‌خودش تصمیم بگیره
در واقع همسرتو تحقیر کردی
پدر همسرت فوت شدن تازه بدبختیات و اویزون بازی های مادرش شروع میشه
