2777
2789

خیلی وقت بود همچین پستی میخواستم بزنم ولی همیشه با خودم میگفتم که چی؟ چه انتظاری دارم؟ و همین باعث میشد که نخوام بنویسم ولی این که کسی رو ندارم که باهاش در مورد مشکلم صحبت کنم و خیلی وقته دارم خودخوری میکنم نهایتا تصمیم گرفتم یک بار بنویسم، شاید باعث شد سبکتر بشم

مشکل از اونجایی شروع شد که آشنایی من و همسرم (اون موقع آشناییمون 19 سال داشت و من 23 سال) آنلاین و تو فضای مجازی بود. هر دو هم در زمان آشنایی به لحاظ عاطفی و روانی دوران بدی رو میگذروندیم و این مشکل مشترک باعث شد که سریع با هم جور بشیم. به هر حال اتفاقات خیلی سریع افتاد و قرار ازدواج گذاشتیم، و تقریبا یک و نیم سال بعد از آشنایی ازدواج کردیم (چون مادرخانمم اصرار داشت عقد و عروسی با هم باشه و بینشون فاصله نامزدی نباشه، بعد از ازدواج خونه خودمون رفتیم). مدتی بود که حس میکردم شاید خیلی سریع داریم پیش میریم ولی اون لحظه توان اینکه بخوام جلوی چیزی رو بگیرم نداشتم، نمیخواستم "یکی دیگه" باشم که بهش ضربه عاطفی میزنه و باهاش کات میکنه. بعد از اینکه خونه خودمون رفتیم بود که فهمیدم ازدواج و ارتباطمون کاملا اشتباه بوده (میدونم یک و نیم سال زمان زیادی هست واسه این که بفهمی یک نفر برات مناسبه یا نه و تو اون بازه هم شک داشتم که شاید برای همدیگه خوب نباشیم ولی هم چون خودم تو وضع بدی بودم و ذهنم درست کار نمیکرد هم همسرم، نهایتا تصمیم اشتباه به ازدواج گرفتیم) ولی حالا که ازدواج کردیم چیکار میتونستم بکنم؟ گفتم شاید اینا چیزایی باشه که به مرور زمان درست میشن ولی نشدن. من نمیگم که همسرم فرد بدی هست یا چی چیزی که میگم اینه که ما برای همدیگه مناسب نبودیم و نیستیم. الان پنج سال و نیم از آشناییمون و چهار سال از ازدواجمون میگذره و من به این نتیجه رسیدم که این ازدواج از اول اشتباه بوده ولی مجبور نیستیم به این اشتباه ادامه بدیم، ادامه این اشتباه نه برای من خوب و ایده آله و نه برای همسرم، هر دو مستحق این هستیم که تو رابطه ای باشیم که فرد مقابلمون بهش علاقه داره، من از شرایط موجود به هیچ وجه راضی نیستم، اوایل با دروغ گفتن به خودم، خودم رو شاید و راضی نشون میدادم ولی ادامه این حالت واسم دیگه ممکن نیست، موهام از شدت فشاری که روم هست تو این سن (چندماه دیگه 29 میشم) سفید دارن میشن، روزی فقط چند ساعت میتونم بخوابم، همه ش بی حوصله و بی انرژی هستم و این رو به اطرافیانم (خانواده، همسر و دوستام (بیشتر دوستام رو تو این چند سال از دست دادم، چندتایی هم که موندن دیگه حوصله منو ندارن)) منتقل میکنم و همسرم همه ش میگه چرا اینطوری هستی و من نمیتونم بگم مشکلم چیه چون میترسم از اینکه بخوام دلش رو بشکونم یا بهش آسیب بزنم ولی بعد فکر میکنم پس خودم چی؟ یا اینکه ادامه این حالت برای اون هم حتی خواستنی نیست و سزاوار بهتر از ایناست، حالا که ما زور زدیم با هم باشیم ولی نشد و مناسب همدیگه نیستیم بهتره که این ازدواج رو ادامه ندیم و هر کدوم دنبال زندگی خودمون بریم هر جور باشه از اینی که هست بهتره دیگه بدتر از این نمیتونه باشه. ولی نمیدونم چطور میتونم حرفش رو پیش بیارم و از طرف دیگه به شرایط کاری تو موقعیت حساسی هستم و به لحاظ روانی آمادگی یک فشار دیگه رو هم ندارم و حداقل تا یکسال دیگه شرایطم بهتر نمیشه. خودم به این فکر میکردم که سال دیگه که شرایط کاریم بهتر شد سفر بریم و تو سفر روزای آخر بهش بگم تا من رو به چشم یک هیولا نگاه نکنه. هر دو نیاز داریم از این بن بست در بیایم ولی همسرم به دلیل سن پایینترش و حالات خاصش الان نمیتونه این رو ببینه ولی یکم سنش بیاد بالاتر من رو درک میکنه و میفهمه که تصمیم درست گرفتن طلاق بود ولی نمیتونم منتظر زمان نامعلومی باشم که اون هم میفهمه و بتونیم تو شرایط بهتری طلاق بگیریم و اینطوری بهترین سال های عمرمون رو برای "فرد اشتباه" خرج نکنیم. واقعا نیاز دارم نظرات کسای دیگه رو بشنوم ولی با چند تا دوستی که برام مونده نمیتونم مطرح کنم اینو، به خانواده هم بگم که خب قراره گیس و گیس کشی بشه (گفتم رابطه خانوادگیم هم بخاطر همین ازدواج دچار آسیب شده و اگر بگم میخوام طلاق بگیرم قراره همه چی رو سر دختر بیچاره بشکنن و من نمیخوام از زیر مسئولیت اشتباه خودم فرار کنم) و دوست ندارم که اینطوری بشه، برای هعمین اینجا مینویسم شاید نظرات بقیه راهی جلو روم بذاره

کاش وقتی از علاقه تون صددرصد به طرف مطمئن نیستین طرفو بدبختش نکنید

از زخم‌های گذشته‌تون پرستاری نکنید... واقعا بعضی از اونها (بعضی!) دیگه خوب شده‌اند ولی شما همچنان اصرار دارید اونها را تر و خشک کنید و ازشون نگهداری کنید.

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

یه مشاوره برو، مگه خانمت چیکار میکنه که فک میکنی به درد هم نمیخورید؟ بچه دار هم فعلا نشید.خب انتظاراتت رو روی یه کاغذ بنویس بده بهش ، به اون هم بگو همینکارو بکن . بعد تبادل نظر کنید و نتیجه بگیرید ، کم کم بهش بگی کمتر اذیت میشه تا اینکه یه دفعه شوکه بشه و اینکه حق و حقوقش رو بهش بدید

کاش وقتی از علاقه تون صددرصد به طرف مطمئن نیستین طرفو بدبختش نکنید

کاش میشد زمان رو عقب برگردوند و خیلی از اشتباهات رو انجام نداد... منتهی این امکان وجود نداره، انسان هم بالاخره تو زندگیش اشتباه میکنه مهم درس گرفتن از این اشتباهاته که دوباره تکرار نکنه

این که احترام همسرتون رو دارین و نمیخوایین موقع طلاق هم به هم بی احترامی کنین  واقعا ارزشمنده ...

درسته من و خانمم با هم سازگار نیستیم ولی قرار نیست همدیگه رو تحقیر یا تخریب کنیم

از این خوشم نمیاد و میدونم پای خانواده ها بیاد وسط هر کدوم طرف یکی رو میگیرن و اوضاع زود خراب میشه و اون حالتی که من مد نظرم بود برای طلاق (این که با روی گشاده و درک متقابل باشه) پیش نمیاد

چرا دوسش نداری؟از چیه زنت ناراضی هستی ؟

کلا با هم ناسازگاریم

این که چطور تا الان با هم کنار اومدیم و دعوا یا جر و بحث شدید نداشتیم (جزئی پیش اومده که خب سریع رفع شده) خودش کمتر از معجزه نیست البته چون من ادمی نیستم که بخوام فحش بدم یا چی هم بی تاثیر نبوده

کلا روحیاتمون با هم سازگار نیست 

من ادم معاشرتی هستم ولی اون به شدت گوشه گیره

مثال بگم از سر کار که برمیگردم دوست دارم بعد از استراحت و نهار ی سر بیرون بریم ولی هر بار که میگم بریم بیرون اونقدر بهانه میاره که منم اخر سر از ذوق و انرژی میفتم میشینم ی گوشه برای خودم بعد بهم میگه چرا پیشم نمیای و... در حالی که من بهش گفتم بیا بریم بیرون و نمیاد، همین باعث شده افسردگی بگیرم

اول ازدواج که کرونا اومد نتونستیم بریم بیرون و خونه بودیم اکثرا 

بعد هم که گذشت، هر چی سعی کردم بیرون ببرمش نمیاد یا خیلی کم میاد

چون زیاد بیرون نمیاد به ظاهر خودش و خودش در کل زیاد نمیرسه و توجهی نداره

من ادم ظاهر بینی نیستم ولی ی حداقلی رو باید رعایت کرد به نظرم

تا جایی مجبور نباشه بره یا مهمونی قرار نباشه بیاد اصلا به خودش نمیرسه

...

واسه این که روحیه ش بهتر بشه کلی ازش خواستم که بیا برو باشگاه رقصی ایروبیکی چیزی

اصلا گوش نمیده میگه دوست ندارم نمیخوام تو خونه انجام میدم

میشینه تو گوشیش دانلود میکنه چند تا کلیپ یک روز انجام میده ناقص بعد از فرداش دوباره یادش میره


برای رابطه به شدت سرد هست ماهی یک بار هم شاید رابطه نداشته باشیم هر بار هم مطرح میکنم میگه فکرت همه ش تو همین چیزاس



من دیگه موندم

میگم بریم بیرون نمیاد

میگم بریم باشگاه میگه نه

رابطه

نه

چطور چیزی انتظار داره ازم نمیدونم

خیلی هم گفتم بریم مشاوره ولی گوش نمیده میگه مشاوره نمیام مشکلی ندارم

یه مشاوره برو، مگه خانمت چیکار میکنه که فک میکنی به درد هم نمیخورید؟ بچه دار هم فعلا نشید.خب انتظارا ...

پست بالا توضیح دادم

خوشبختانه به فکر بچه نبودم از اول 

خانواده من هم فشاری نمیاره برای بچه دار شدن 

ولی یکم از طرف خانواده خانمم فشار هست که خب زیاد

چند بار بهش گفتم انتظاراتمو ولی خب نتیجه ای نداشته

هم مستقیم گفتم هم غیرمستقیم گفتم

کم کم چطور بگم بهش؟

خودم به فکر این بودم که مرخصی بگیرم مثلا یک ماهه سال دیگه بریم مسافرت تو مسافرت بعد چند روز بگم


جسارتا پای کسی که در میون نیست،؟ و اینکه احساس میکنم شما دچار افسردگی هستید، به مشاور مراجعه نکردید؟ ...

من کمی افسردگی دارم که خب رو خودم دارم کار مکینم ولی شرایط خونه زیاد کمکی نمیکنه

(این که خانمم زیاد اهل بیرون رفتن نیست و منم مجبورم داخل خونه بمونم و رابطه خیلی کم داریم و...)

پای کسی هم در میون نیست نه، چون ادمی نیستم که بخوام خیانت کنم هر چند چون بخاطر کارم مراجعه کننده خانم زیاد داریم و موقعیتش هم برام بوده ولی خودم اهلش نیستم، اول تکلیف رابطه فعلیم رو مشخص میکنم بعد حالا فکر رابطه جدید باشم

من کمی افسردگی دارم که خب رو خودم دارم کار مکینم ولی شرایط خونه زیاد کمکی نمیکنه (این که خانمم زیاد ...

با خود خانومتون صحبت نکردید و خواسته هاتون رو ازش نخواستید یا اینکه درخواست اصلاح بعضی رفتارها رو ازشون نخواستید، اینکه میفرمایید خانومتون اهل بیرون رفتن نیست خب خود شما میتونید یه شرایطی. رو فراهم بیارید که خانومتون هم برای بیرون راغب باشه 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز