2777
2789

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

از چه نظر میگی بد هستن قمی ها؟

 من چشام ضعیفه بعد یک روز کامل نخوابیده بودم همش چشام میسوختو حواسم سرجاش نبود

ا مشهد یادم رفت واسه رفیقام چیزی بخرم تصمیم گرفتم با مامانم بریم واسه همکلاسیام ا یه مغازه تو قم دستبندگوشواره این چیزا بخریم

بعد من قدم ۱۵۸بود اون موقع وزنمم ۴۷

خیلی ریزه میزه بودم مغازه ای که رفتیم یه مرده درشت خیلی بلندتوش بود

 من هرجامیرفتم مرده همش میومد دنبالم که خودشو بچسبونه بهم اولش بافاصله پشتم وایمیساد بعد یهو خودشو به بهونه این ک تسبیح اینابده دستم میمالید به تنم (من اون موقع نمیفهمیدم این داره با عمدا همچین کاری میکنه) بعد باخودم گفتم شاید من اشتباه میکنم تا دیدم هرجا گام میزارم مرده هم باهام میادو خودشو میچسبونه بهم تا شک کردم

 یهو بدنم شروع کرد به سوزش گفتم شاید بخاطر سوزش چشممه همچین حسی دارم با عجله خودمو انداختم اونور سوزش قطع شد ولی وقتی باز اومد سمتم دوباره سوزش شروع شد فهمیدم ا باسنم داره نیشگون میگیره ا شدته شوکه شدن نمیدونستم چیکارکنم

میترسیدم به مامانم حرفی بزنم بگه من مقصرم

فقط همون ثانیه فهمیدم کارش ا عمدا هر وسیلی که دستم بودو محکم پرت کردم کف مغازه چندتاشون خراب شد باجیغ به مامانم گفتم بریم مرده ا ترس ساکت شده بود

بعد من چون اینقدر ترسیده بودموحالم خراب بود مامانم به زور قضیرو ا زیر جونم کشید بیرون بهش گفتم چیشده

گف همون لحظع میگفتی بهم تا مغازه رو سرش خراب میکردم

تاوقتیم که اومدیم پس من همش حس میکنک دست کثیفش روتنمه همش از هرچی مرده میمیترسیدم

متاهلم اقایون درخواست دوستی ندین

 من چشام ضعیفه بعد یک روز کامل نخوابیده بودم همش چشام میسوختو حواسم سرجاش نبود ا مشهد یادم رفت ...

قبل این قضیه هم وایساده بودم جلو مغازه یکی دیگه که مامانم بیاد

یهو به خودم دیدم یه پسر حدودا ۲۷ساله اومد نشست روبروم دستشو زد به صورتش نگام کرد فکرکردم توفکره رفتم کنار بزارم نگام کرد کلن اینقدر عصبی شدن ا اونجا رفتم کم مونده بود گم شم😑

متاهلم اقایون درخواست دوستی ندین

قبل این قضیه هم وایساده بودم جلو مغازه یکی دیگه که مامانم بیاد یهو به خودم دیدم یه پسر حدودا ۲۷ساله ...

بعد بخاطراین من مثل بقیه چادر سرم نبود

همه به شدت بد نگام میکردن

انگار ا خوده جهنم اومده بودم😐

متاهلم اقایون درخواست دوستی ندین

همین جدیدنا؟ 

نه قضیه برا دوسال پیش بود

اون موقع اوضاح روحیم خیلی خراب بود

با رفتار مردم اون شهر ازهمشون متنفرشدم

ولی هرچند بخاطر حال بدی که بهم دادن شب همون روز از حضرت معصومه(س) معجزه دیدم

متاهلم اقایون درخواست دوستی ندین

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792