پریشب بستری شدم بیمارستان مادرشوهرم و خواهرشوهرم و پدر شوهرم پیش بچه هام بودن
دیروز ظهر مرخص شدم اومدم خونه عصرش مامانم زنگ زد گفت میایم اونجا سر بهت بزنیم
مادرشوهرم تا اینو شنید به خواهر شوهرم گفت پاشو آماده شو بریم خونه درصورتی که تا قبلش میگفت سام چی بخوریم و این حرفا
بعدم انقد سرعتی لباس پوشیدن کا به عمرشون اینجوری لباس نپوشیده بودن...
نظرت؟
من خیلی ناراحت شدم ولی به روشون نیاوردم
چقد توقع داری
ب چپ منو تو خانمای سایت 🤣😂😂😂
آخه خار شورررر مادر شوهر کی باشن ک بخاطرشون بخوام فکر کنم
شاید میخواستن مادر دختری راحت باشید
خب ديدن اونا ميان كنارتن رفتن
اينجور كارا رو بهتره مامان بكنه والا خوبن نكنه توقع داشتي بمونن از مامانت پذيرايي كنن
ول كنيد اين توقعاتو همين كه اومد دستشون درد نكمه
شاید فکر کردن ممکنه خانوادت معذب باشن
حتما نخواستن مزاحم باشن طفلیا درکشون خوبه به وقتش کمکت بودن
ناراحت نشوحتماخواستن خانوادت راحت باشن
خب حتما نخواستن با خانوادت رو به رو بشن!
همینکه بچه هاتو نگه داشتن شاکر باش
شاید خجالت میکشن پیش مادرت اینا
خودت و درگیر رابطه مادر و مادرشوهرت نکن لطفا
خوبی خودشونو ببین
محبت کردن پیش بچه ها موندن باز بعد از مرخص شدن کنارت بودن
به یه ورت ولشون کن بزار ناراحت بشن
حتما ناراحت شدن اونا میخان بیان یا جاشونو تنگ میکردن
مگه باهم مشکل دارید؟ شایدم انتظار داشته مادرتون بیاد پیش بچه هات
خواستن راحت باشین
