حتی اونایی هم که تجربه نکردن
تو تاپیک بمونن دلداریم بدن
بچه هااا ما ۵ تا بچه ایم یه برادر بزرگتر که الان جدا از خانواده زندگی میکنه با ۴ تا خواهر که من بچه دوم و دختر بزرگم و الان ۲۰ سالمه
راستش من از ۳ سالگی به بعدم شاید اینقد زندگی شادی نداشتم چون تو سه سالگی من خواهرم به دنیا اومد و من خیلی اذیت شدم و بهونه میاوردم دیگه به من به توجه نمیشد و از اونجایی که بچه هم بودم خیلی اذیت شدم و روز به روز لاغر تر شدم
تا اینکه هی پشت سر من بچه اومد و آخرین ختر هم وقتی من کلاس چهارم بودم اومد
واقعا من وقتی چهارم هم بودم نیاز به کمک و توجه داشتم
نه اینکه تو اون سن مراعات سه تا دختر دیگه هم بکنم
کودکی من با کمبود گذشت
از کمبود توجه گرفته تاا دوست داشتن تا درک شدن ....
سخت گذشت اما گذشت
به امید اینکه یه روزی تموم میشه
اما نشد
و الان خواهر کوچیکم که کلاس پنجمه خیلی سلیطه اس و همش باهام بدرفتاری میکنه
همه دوسش دارن با اینکه عصبیه
و اون خلا های منو تازه میکنه😭😔
حتی اگر ایده ایی ندارید یکم دلداریم بدید
نیاز دارم کنارم باشید