سلام بچه ها من خانواده مادرم و مادرم واقعا دخالت کن و اهل غیبت و حرف جابه جا کردنن و همش در حال داستان درست کردن. علاقه ای ندارم با خاله هام رفت آمد کنم میان خونه همش در حال غیبت. من شاغلم یه بار سرزده اومدن بعد گفتن وااای چرا بالکن خونتون جارو نکردی در حالی که زیادم کثیف نبود . چطوری اینارو تحمل کنم واقعا رو مخن . مامان خودمم بدتر از همه فقط در حال داستان درست کردن.الانم امروز میخواستن بیان به مامانم گفتم سرم درد می‌کنه بگو نیان . میگه شوهرت دوست نداره بیان؟ بگو تا ما هم نیایم دیگه. چکار کنم با اینا
بگو آره نیاید
حال خودت مهمتره یا ناراحتی لحظه ایی اونا
ازشون فاصله بگیر بابا
شوهرت رابطه کم کن دو سه بار بپیچونی دیگه نمیان
همسر از خانواده مهم تره اون دیگع از اونا هم بهت نزدیک تره
خانواده ی تو اول شوهرته بعدا اونا.
درهرحال وفتی ارامشتو بهم میریزین بگو نیان
خالت و مادرت وقتی پیر شدی ازت نگهداری نمیکنن میگی چرا چون توانش ندارن و سنشون خیلی از تو بیشتره ولی اون همسرته ک تا اخر عمر پیشت میمونه و همدمته شما دوتا فقط همو دارید فامیلا یه روز میمیرن
من اول همسرم و انتخاب می کنم بعد پدر و مادرم
وای چقدر تو حاشین
با مادرت رک باش ، بگو مامان خودت هروقت خواستی بیا ولی اینارو با خودت نیار حوصلشونو ندارم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
