خودم لنز گذاشته بودم آتلیه عکس انداختیم نور عکاسی چشمامو زد تا اخر شب تو تالار اشک ریختم اخرشبم کلا چشمام بسته شد
تا صبح شوهرم بالاسرم نشسته بود سیب زمینی میذاشت رو چشمم😂😂😂
چه شب عاشقانه ای😂
برام دعا کنید عروس بشم بیام خاطرشو بگم
میشه بیاین تاپیک آخرم لطفا مرسی
برا چی خوبه سیب زمبنی رو چسم جذاشتن؟
همه با هم قهر بودن کوفتم شد
حیف اون همه خرجی که شوهرم کرد
همسرم اومد تواتاق دیدم بیژامه پاشه
گفت بدو لباساتو عوض کن بریم خونه مامانم همه مهمونا رفتن اونجا کیک بخورن
یهو درو باز کردیم همه گفتن اوووووووووووو شما اینجا چیکار میکنید
گفتیم اومدیم کیک بخوریم😂😂😂😂😂
😂
من ن عقد داشتم ن نامزدی ، مستقیم عروسی.. شب عروسیمم چون خونه خودم ی شهر دیگ بود اومدیم خونه مادرشوهرم اینا اونام اخر شب برااینکه ما راحت باشیم با بقیه رفتن خونه فامیلا و اما من بعد شستن ارایش و لباس عوض کردم خابیدم😂
برای منم صلوات بفرستین زودتر عروس بشم😭
روز قبل عقد دوروز قبلش فک کنم خونه ما خوابیدن همشون چون خیلی راهشون دور بود فامیلیم. فرداش مهمون اومد همه هول شدن هرکی پتو ورداشت یجا خوابید بعد شوهرم اومد کنار من خوابید تو اتاق هی دیدم جام راحت نیس از زیر پتو نگاه کردم موهای فر فریشو ک دیدم نفسم حبس شد گفتمخدایا این اینجا چیکار میکنه خیلی رو داشت تازه دستمو گرفت بوس کرد و رفت بیرون یخ زده بودم از استرس😐😂
وای 😹🤦 خیلی حس بدیه
من خاطره خوب زیاد دارم بهترین شب زندگیمه 😍😍😍
با پدرم تانگو رقصیدم
و‌جناب همسرم
تمام دوستامم بودن کلا بهمون خیلی خوش گذشت
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
