من اومدم جواب بدم، کار پیش اومد و موند.
دختر خوب سیاست داشته باش و اصلا اصلا اصلا تو این موارد به شوهرت گله نکن.
اولا بنداز تو شوخی و خنده. باخنده بگو واااای فلانی جون، یعنی بد نمیشه اونااومدن خونه مون من برای یک نفر هیچ پذیرایی نداشته باشم؟
😁
باخنده خنده بگو و یه جورایی خودتو جابزن و بگو یعنی مشکلی ندارن اگه برای همه ظرف بذارم برای یک نفر نذارم؟
وااای فکر کنننن..
راه دیگه هم هست که وقتی حال جفت تون خوب بود یه خوراکی بیار، یه چایی بیار. کم کم سر صحبت رو باز کن.
بگویه چندسری که رفتیم خونه پدرت، پذیرایی شون از همه بوده الا من. مهربونی و خوش نیت بودن شون بهم ثابت شده. میدونم درون شون نیت بدی ندارند. شاید فراموش کردن. شاید سرشون شلوغ بوده حواسشون نشده.
من که ازشون توقعی ندارم. اینجور وقتها دوست دارم تو حواست بهم باشه.
تو کنارم باشی.
اگر حواس اونا نبود، حواس تو که بهم باشه، انگار دنیا برای منه. حس میکنم یه کوه پشتمه و از بودنت دلم قرص میشه.
اینجور وقتا بگو خانوم چیزی کم و کسر نداری؟
کم کم همسرت رو اماده اش کن و بهش بفهمون بااونا خصومت نداری، و نذار همسرت بهت گارد بگیره.
بذار ببینه و بفهمه خانومش مشکل شخصی نداره.
بذار یادبگیره تو جمع هوات رو داشته باشه.
همه اون حرفها رو بالحن خوب و بدون متهم کردن بهش بگو.