تا میان خونمون اول میرن سراغ میز آرایشیم باید بزور بیرونشون کنم یا میرن تو یخچال
بیشتر پدرومادراشون رومخ ترن که خیلی ریلکس هستن
سگ پدر اومد خونمون هدفون گرونمو شکوند ، مامانشم عین ماست فقط نگا میکرد ، لعنتی زشت
حرفای بزرگتر از دهنشون بارم میکنن تو جمع
مادراشونم هیر هیر میخندن به تربیت بچشون
بیشتر ننه باباشونن
رفتار رو مخ جونم برات بگه که داشتم میرفتم تهران یه کار واجب داشتم ننه هاشون بچه هاشونو انداختن رو سرم و باهام اومدن تهران بدون والدین یعنی من مراقب این چندتا بچه باید میبودم
کل خونه ب چخ میره وقتی خواهرزاده عام‌میان
متنننفرم از بچه هایی که میان خونمون و یچیزیو بزور میبرن با خودشون و صاحاب میشن😩🥴
تا اومد تو کابینت و یخچال و وسایلا رو میریزه اگه هم بگم نکن یا بشین مامانش بدش میاد میگه من ناراحت میشم
راستی اینم یادم رفت بگم همش تو حرفای بزرگترا خودشون شریک میکنن و حرفای بزرگتر از دهنشون میگن احترام بزرگترم که صفررر
رو مبلای خونم اسب دوانی کردن و شکستنش و مادر و پدره هم به روی مبارک نیاوردن
دستشو میکشه رو تی پی جای دستش میمونه تو همه جای خونه سرک میکشه ازهمه بدتر گوشیه آدمو میخواد😑
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
2 ثانیه پیش
3 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
