لطفا کامل مطالعه کنید🌹
من از روز اولی که این شخص رو دیدم به شددددددت عاشقش شدم باعث شد من از آدمی به ادم دیگه ای تبدیل بشم از غرور و شخصیت و همممممه چیم بگذرم براش در حدی که اگه یه ساعت پیشم نبود عین یه نوزاد زار میزدم براش از دلتنگی از لحاظ مادی هم هرچقدر داشتم همشو برا اون هزینه میکردم چیزیو میخواستم بخورم اگه اون کنارم نبود از گلوم پایین نمیرفت
هرجایی مسافرت میرفتم اگه اون نبود جهنم میشد برام
شبا خوابشو میدیدم
آرزوی وصالش دیوونم کرده بود
منو از یه ادم بی احساس تبدیل کرد به یه آدم احساسی که میپرستیدم یه زن رو
شاعری میکردم براش
چشممو به تمام زیبایی های جهان و آدماش بستم و فقط اونو میدیدم دنبال پیدا کردن عیبی درش نبودم و فقط زیباییاش رو میدیدم
بقول شاعر که میگه اگر در دیده ی مجنون نشینی بغیر از خوبی لیلی نبینی
هر قدمی که برمیداشتم ، غذا میخوردم، راه میرفتم ، رانندگی میکردم ، کار میکردم، میخوابیدم و هرکاری میکردم فقط اون جلوی چشمم بود و اسمش روی زبونم بود
وقتی باهاش ازدواج کردم دیوونه شده بودم
از حس خوشی و شادی و انگیزه و عزت نفسی که پیدا کرده بودم حس میکردم یه آدم قوی و پر انرژی و با انگیزه شدم و هرچقدر کار میکردم اصصصصصصصلا خسته نمیشدم در شبانه روز ۴ ساعت میخوابیدم ولی اصلا احساس خستگی نمیکردم خییییییلی انرژی داشتم
تا اینکه یه چیزایی رو متوجه شدم که توی تاپیک های قبل هم درموردشون گفتم
و باعث شد از اون قله ی انرژی و سعادت و انگیزه سقوط کنم و بخورم زمین ولی بازم نمردم فقط استخونام خرد شد
ولی هنوزم انتظار دارم بیاد و استخونای شکستمو کنار هم بذاره میدونم دیگه اون ادم سابق نمیشم ولی همین که حس کنم منو از مردن نجات داده بازم ممنونم ازش
خیلی وقتا بوده که خانوم هایی اومدن بهم پیشنهاد دادن کسایی بودن شمارمو ورداشتن پیام دادن بهم عکس از ناکجا آبادشون برام فرستادن و وعده وعید دادن بهم ولی تنها جوابی که از من شنیدن این بوده که خانوم من زن دارم زنم رو هم خیلی دوس دارم و زندگی خوبو خوش و خرمی و خوشبختی هم دارم
نه کسی رو به قلبو زندگیم راه میدم نه کسی میتونه وارد زندگی من بشه
درصورتی که من خیلی کمبودا داشتم از طرف خانومم
از عشق و توجه و محبت بگیر تا نداشتن یه رابطه زناشویی با کیفیت اونیم که بوده کوفتم کرده و ضدحال خوردم و پشیمونم کرده که اصلا باهاش ارتباط برقرار کردم ولی با این همه خلأ هیچوقت دلم راضی نشده که بهش خیانت کنم و کسی دیگه رو وارد قلبم کنم
چه بسا مرد هایی هستن که خانومشون بسیار زیبا بسیار خوش هیکل بسیار با درکو درایت با شعور ولی اومدن به اون خانومشون خیانت کردن اونم با یکی هزار درجه کمتر از خانوم خودشون
ولی نمیدونم چرا زندگی من اینجوری شروع شد و تا اینجا اینجوری ادامه پیدا کرده
توی سن پایین ازدواج کردم از تموم خوشیای مجردی و گشت گذار ها گذشتم و خیلی محکم اعلام آمادگی کردم برای زندگی مشترک در خودمم میدیدم همچین چیزیو
ولی خانوم من بدش از پسری میاد که زندگی کن باشه برا زندگیش تلاش کنه نه اهل رفیق بازیم نه معتادم نه ولخرجم
ولی نمیدونم چی شد که اینجوری شد
گاهی اوقات میگم شاید نباید خوب بود باید بد باشی
تصمیم میگیرم بشم یه ادم سنگ دل و بی تفاوت به همه چی ولی نمیتونم😔😔